همگی خاطرات خوب و بد زیادی از انجام پایاننامهها تا پروژههای ریز و درشت دانشجویی از دوران دانشگاه را در ذهن داریم؛ بهخصوص خاطرات نه چندان جالبی مثل:
- دانشجویی که فکر میکرد انجام پایاننامهی دانشجویی، بیهودهترین کار دنیاست.
- مهندس آیندهای که فکر میکرد با استخدام در یک ارگان دولتی، در آینده هیچ دغدغهی شغلی نخواهد داشت و بهراحتی حتی کوچکترین پروژههای شخصی خود را با دادن مبلغی پول به دیگران محول میکرد و حتی بعد از آن با نگاه طنزآلود به کسانی که با زحمت این پروژهها را خودشان انجام دادهاند، فخرفروشی هم میکرد.
- مهندس الکترونیکی که حتی حاضر نبود یک مدار سادهی الکترونیکی را در آزمایشگاه ببندد و یا حتی یک خط برنامهنویسی با میکروکنترلر را تجربه کند و الان از هر فرصتی برای زیر سؤال بردن کل نظام آموزشی استفاده میکند و جملهی “ما نسل سوختهایم” یکی از بزرگترین منطقهای زندگیاش شده است!
- حتی متأسفانه استادی که پروژه به دانشجویان میداد و بهصورت غیرمستقیم و حتی مستقیم، دانشجویان را به سمت دوستان و همکاران غیردانشگاهی خود جهت انجام همان پروژه و گرفتن نمرهی خوب سوق میداد. البته این مورد بسیار نادر بود، اما بود…
- و مدیران گروهی که حمایت از آزمایشگاهها و کارهای تحقیقاتی را در زمره بیارزشترین وظایف خود میدانستند و گویا آنها هم قبول کرده بودند که انجام برخی وظایف دانشجویان، توسط غیر از خود دانشجو، امری معمولی و عادی است.
چند روز پیش مجلس شورای اسلامی طرحی را به اجرا رساند که به نظر بازتاب خوبی در برخی مجامع علمی داشت:
تهیه و عرضهی آثار علمی، بهقصد سود و بهعنوان یک حرفه، جرم محسوب میشود.
این لایحه در قالب یک ماده واحده و ۹ تبصره تهیه شده و هدف از آن، مقابله با تهیه، عرضه، فروش و واگذاری آثاری از قبیل رساله، پایاننامه، مقاله، طرح پژوهشی، کتاب و گزارش علمی است.
در این لایحه برای اقدامات یادشده، که تقلب در تهیهی آثار علمی محسوب میشود، مجازاتهایی از قبیل: جزای نقدی درجه سه، محرومیت از حقوق اجتماعی درجه شش و مجازاتهای مقرر در مواد ۲۰، ۲۱ و ۲۲ قانون مجازات اسلامی پیشبینی شده است.
لینک خبر را میتوانید در اینجا و یا اینجا نیز ببینید.
خبری خوش که فقط میتوان تأسف خورد که چرا الان؟
چرا زمانی که یک نسل به خاطر عدم وجود چنین قوانینی، دانسته یا ندانسته به ورطهای کشیده شد و میشود که شاید در برخی از رشتههای تخصصی بیش از 50 درصد مهندسین، به دلیل نداشتن دانش، در کارهای غیر تخصصی مشغول به کار شدهاند؛ البته اگر بیکار نباشند!
چرا باید بزرگترین دغدغهی شرکتهای خصوصی ما در رشتههای مهندسی، یافتن و استخدام یک متخصص باشد؟ در حالیکه هماکنون در کشور ما، یکی از بالاترین نرخهای بیکاری در رشتههای مهندسی را شاهد هستیم.
چرا باید در کشوری که این همه نیروی خلاق و با استعداد و جوان وجود دارد، کسبوکارهای مبتنی بر ایدههای نو مانند استارتاپها، بهتازگی و با حجم بسیار کم شروع به عرضاندام کنند؟
چرا از نظر تعداد زیادی از مهندسین ما، ایجاد یک مطلب علمی و کاربردی، امری بیهوده و طنزآلود است؛ اما همزمان کپی این مطالب، بدون ذکر منبع، یک امر عادی، روزمره و حتی بعضاً یک حق تلقی میشود؟
و مهمتر از همه، چرا باید در حال حاضر، در زمانی که تعداد زیادی شغل و حرفه مبتنی بر ایجاد و عرضه آثار علمی شکل گرفته و حتی بسیاری آن را یک حرفهی شریف میدانند، چنین طرحی در مجلس تصویب گردد؟!
انجام پروژه دانشجویی!
استاد الکترونیک مخابراتی داشتیم که همیشه حرفهای جالبی میزد. میگفت: “یک پزشک بهاینعلت پزشک میشه و میتونه طبابت کنه، که حتماً باید یک دوره اینترنی، اون هم غیر از دروس دانشگاهی بگذرونه! دورهای که باید بفهمه چطور با مریض برخورد کنه، چطور دردش رو بفهمه و چطور اون را درمان کنه! و شما بهاینعلت مهندس نمیشید و نمیتونید کاری انجام بدید که دوره اینترنی ندارید! چون شماها زیادید و هزینه زیادی هم داره که این دوره را بگذرونید!”
نکته تأسف بار اینکه خیلی از مهندسین ما، پروژههای دانشجوییشان را از بازار، با قیمتهای زیاد و کم خریداری میکنند تا به استاد خود ارائه کنند و متأسفانه افرادی هستند که این حرفه (انجام پروژه دانشجویی) را پذیرفتهاند؛ دقیقاً مثل پزشکی که قصد کند، مهمترین دوره آموزشی خود را که دوره اینترنی ست، خریداری کند و انتظار داشته باشد که فردا بتواند طبابت هم انجام دهد!
هر جایی قدم میزنی، تابلوهای انجام پروژههای دانشجویی را میبینی که هر روز هم دارند پررنگ و لعابتر میشوند و وبسایتهایی که بهصورت تخصصی مقاله و پروژه دانشجویی انجام میدهند!
لازم به ذکر هست که در قانونِ تصویبشده، دقیقاً ذکر نشده که فروش پروژهی دانشجویی نیز در زمره این قانون قرار میگیرد یا نه.
ولی به جرئت میتوانم بگویم که بزرگترین خسارتی که به جامعهی برق و الکترونیک ایران، طی این سه دهه اخیر وارد شده، وجود ساختاری است که از بالا تا پایین باعث میشوند که به شخصی مهندس برق اطلاق شود که حتی توانایی انجام پروژههای عملی الکترونیک را ندارد. مطمئناً انجام دهندگان پروژههای دانشجویی در پایین این هرم قرار دارند.
با تمام این اوصاف، تصویب این قانون و قوانین مشابه را میتوان به فال نیک گرفت و باید مطمئن بود تا وقتیکه قوانینی محکم، جهت جلوگیری از هرگونه تقلب، مانند خرید و فروش آثار علمی ایجاد نگردد و مهمتر از آن، تا زمانی که فرهنگ نابهنجار انجام چنین کارهایی بهعنوان یک خلاف در جامعه ایجاد نشود، نمیتوانیم شاهد یک جامعه بالنده و خلاق باشیم؛ جامعهای که میتواند به لطف تخصص قشر مهندسِ خود، صدها هزار شغل ایجاد کند و حتی شاهد ایجاد تکنولوژیهای جدید و صادرات آنها با وسعت بالا به دیگر کشورها نیز باشد.
خوشبختانه در چند سال اخیر، شاهد ایجاد ساختارهای مناسب جهت حمایت از تولید علم، ایده و یا اختراع بودهایم. بهزودی در سیسوگ به برخی نکات و موارد مهمی که میتواند جهت ثبت یک اختراع و یا یک ایده مفید باشد، خواهیم پرداخت؛ بهنحوی که بتوان حتی در صورت کپیبرداری، در مجامع قضایی از آن به نحو احسن دفاع کرد.
پس با سیسوگ همراه باشید!
زمانی که دانشجو بودم پروژه دانشجویی های (الکترونیک) زیادی درست کردم تا حدی که پایان نامه ها مشابه و تکراری شده بودن 🙂
انجام همین پروژه ها برای خودم حکم همون دوره اینترنی را داشت، خوبیش این بود که لازم نبود بابت خرید قطعه و چاپ برد هزینه کنی و علاوه بر اینکه مطالب جدید یاد میگرفتی هزینه های دانشجویی هم درمیومد. البته بعد از فارغ التحصیلی کامل دورش خط کشیدم یک دلیلش همین بود که دانشجو خودش باید پروژه انجام بده، دوم اینکه انجام پروژه دانشجویی شغل ثابت و با درآمدی نیست و سوم هم اینکه دردسرهای خاص خودش رو داره مثل تغییرات پروژه توسط استاد، توضیح دادن برای دانشجو و …..
کاملا درسته
اخه میدونی مشکل فقط قانون گذاشتن و برکنار کردن کسانی که پایان نامه یا پروژه دانشجویی انجام میدن نیست. مشکل بازار کار به شدت افتضاحی است که برای مهندسین به خصوص برق تو کشور هستش.بخاطر همینم هست که اکثر بچه ها پزشکی رو انتخاب میکنن که با درس خوندن به یه نون و نوایی برسن چه بسا مشکل از فرهنگمونم هست که مثلا بفهمن طرف پزشکی میخونه یا پزشک هست کلی تحویلش میگیرن ولی برای خیلی رشته های دیگه بخصوص برق اصلا این طور نیست.
متاسفانه این مشکلات ریشه فرهنگی دارند و تغییر فرهنگ سال ها زمان نیاز دارد آن هم به شرطی که وارد مسیر صحیح شده باشیم که عمر ما به دیدن نتایج کفاف نمیدهد …
بله متاسفانه فرهنگی هست ولی تجربه ثابت کرده وقتی قوانین سخت و مناسبی هم اعمال بشه میتونه این کار را تسریع کنه
مثل بستن کمربند
و الببته من امیدوارم بتونم قبل از مرگم شاهد تغییر و تحولات فرهنگی در این حوزه باشیم 🙂