سلاممن یه دهه هشتادی عاشق الکترونیکم و تجربه زیادی در الکترونیک ندارم. پس شاید داستانی رو که تعریف میکنم خیلی خام به نظر به رسه. تغییر رشته همه چیز از اونجا شروع شد که توی سال نهم کلاسمونو بردن یه هنرستان و اونجا ...
با سلام اومدم بنویسم خاطرهام مربوط به چند سال پیشه که فهمیدم چقدر پیر شدهام! ولی حدود 25 سال پیش که کیوسکهای تلفن هنوز سکهای بودن تونستیم یه وسیله مکالمه مجانی بسازیم. بله فرستنده FM، البته با گیرنده رادیو به لطف اختراع بز...
آقا ما یه پروژهای طراحی کرده بودیم واسه کنترل دور موتور نمونههای اولیه اوکی بود و با یکی دوتا تغییر واسه بهتر شدن کار و نهایی کردن پروژه یه PCB زدیم. PCB آماده شد و با تمام افتخار به همکارم که سرپرست پروژهام بود گفتم حتماً می ...
زمستون سال 93 بود که طبق معمول همیشه سیاستهای مجموعه، میبایستی پروژههایی را با فرمت دیداری و پرجلوه بصری را در چشمان درشت بین مسوولین گرانقدر صدارت و وزارت در تمامی وزنهای رده بندی، مورد نوازش و عنایت قرار میدادیم. آنهم با ...
سلام. بگذارید خاطراتم رو از دوران کودکیم شروع کنم. من از دوران کودکی خیلی به الکترونیک و لوازم الکترونیکی علاقه خاصی داشتم. بازی بچگیم هام هم راه انداختن آرمیچر و لامپ 3 ولتی و این چیزا بود. خیلی دوست داشتم بدونم لوازم برقی چجور...
این خاطره را با عشق تقدیم میکنم به دهه هفتادی و دهه هشتادی های عزیز که الان میتونن با دو تا کلیک هر جنسی را خواستند دو روزه دم خونشون تحویل بگیرن و حتی با یک کلیک و یک برد آردوینو کلی ماژول را در زمانی کوتاه راه اندازی کنند, و ا...
در قسمت اول (اگر مطالعه نکردید پیشنهاد میکنم قبل از مطالعه این قسمت حتما قسمت اول را مطالعه کنید) گفتم چطور شد که موفق شد یه کیفیت و صدای قابلقبول رو از بلندگو و آمپلیفایر دستساز داشته باشم ولی هیچوقت کافی نبود اون حجم از صدا ...
ماجرایی که میخوام به عنوان خاطره تعریف کنم برمیگرده به زمان نوجوانی و خامی و علاقه بیش از حد به الکترونیک و انجام کارهای خارقالعاده! نمیدونم نوجوانهای امروزی چه حال و هوایی دارند ولی چیزی که مشخصه توی دوره ما همه چیز متفاوت بود ...
یاد دوران قدیم بخیر. خاطره مال 82 بود و من بابام گفت اگر امسال تو مدرسه تجدید نیارید براتون کامپیوتر میخرم! من دوتا آوردم داداشم پنج تا حالا موندیم چکار کنیم که مادرم وارد عمل شد و گفت نه بچهها تجدید نیاوردن و … در هر صورت بابا...
سلام حدوداً سال ۷۴ بود که قرار شد برای مراسم تئاتری که ویژه ایام دفاع مقدس بود یکسری کار مخصوص جلوههای ویژه آماده کنم ??? که یکم بیشتر به واقعیت نزدیک باشه. لازمه گریز ناپذیر این کار اسلحه واقعی و چاشنیهای برقی و گلولههای مشکی...