ترانزیستور با یه عالمه تجربه

ترانزیستور با یه عالمه تجربه

سلاممن یه دهه هشتادی عاشق الکترونیکم و تجربه زیادی در الکترونیک ندارم. پس شاید داستانی رو که تعریف می‌کنم خیلی خام به نظر به رسه.  تغییر رشته همه چیز از اونجا شروع شد که توی سال نهم کلاسمونو بردن یه هنرستان و اونجا ...

ادامه مطلب

مکالمه مجانی من و علی!

مکالمه مجانی من و علی!

با سلام اومدم بنویسم خاطره‌ام مربوط به چند سال پیشه که فهمیدم چقدر پیر شده‌ام! ولی حدود 25 سال پیش که کیوسک‌های تلفن هنوز سکه‌ای بودن تونستیم یه وسیله مکالمه مجانی بسازیم. بله فرستنده FM، البته با گیرنده رادیو به لطف اختراع بز...

ادامه مطلب

Bomber man

Bomber man

آقا ما یه پروژه‌ای طراحی کرده بودیم واسه کنترل دور موتور نمونه‌های اولیه اوکی بود و با یکی دوتا تغییر واسه بهتر شدن کار و نهایی کردن پروژه یه PCB زدیم. PCB آماده شد و با تمام افتخار به همکارم که سرپرست پروژه‌ام بود گفتم حتماً می ...

ادامه مطلب

ماشین الکترونیکی

جلوه های بصری، زیر انداز، قطعه و عزراییل!

زمستون سال 93 بود که طبق معمول همیشه سیاست‌های مجموعه، می‌بایستی پروژه‌هایی را با فرمت دیداری و پرجلوه بصری را در چشمان درشت بین مسوولین گرانقدر صدارت و وزارت در تمامی وزن‌های رده بندی، مورد نوازش و عنایت قرار می‌دادیم. آن‌هم با ...

ادامه مطلب

میگذاشتی لااقل یه هفته رو کار کنه!

میگذاشتی لااقل یه هفته رو کار کنه!

سلام. بگذارید خاطراتم رو از دوران کودکیم شروع کنم. من از دوران کودکی خیلی به الکترونیک و لوازم الکترونیکی علاقه خاصی داشتم. بازی بچگیم هام هم راه انداختن آرمیچر و لامپ 3 ولتی و این چیزا بود. خیلی دوست داشتم بدونم لوازم برقی چجور...

ادامه مطلب

دوران عاشقی

عاشقانه من و سیاوش

این خاطره را با عشق تقدیم میکنم به دهه هفتادی و دهه هشتادی های عزیز که الان میتونن با دو تا کلیک هر جنسی را خواستند دو روزه دم خونشون تحویل بگیرن و حتی با یک کلیک و یک برد آردوینو کلی ماژول را در زمانی کوتاه راه اندازی کنند, و ا...

ادامه مطلب

زیادش نکن، میترکه! قسمت دوم

زیادش نکن، میترکه! قسمت دوم

در قسمت اول (اگر مطالعه نکردید پیشنهاد میکنم قبل از مطالعه این قسمت حتما قسمت اول را مطالعه کنید) گفتم چطور شد که موفق شد یه کیفیت و صدای قابل‌قبول رو از بلندگو و آمپلی‌فایر دست‌ساز داشته باشم ولی هیچ‌وقت کافی نبود اون حجم از صدا ...

ادامه مطلب

زیادش نکن، میترکه! قسمت دوم

زیادش نکن، میترکه! قسمت اول

ماجرایی که میخوام به عنوان خاطره تعریف کنم برمیگرده به زمان نوجوانی و خامی و علاقه بیش از حد به الکترونیک و انجام کارهای خارق‌العاده! نمیدونم نوجوان‌های امروزی چه حال و هوایی دارند ولی چیزی که مشخصه توی دوره ما همه چیز متفاوت بود ...

ادامه مطلب

فکر کردم کامپیوترم سوخت

فکر کردم کامپیوترم سوخت

یاد دوران قدیم بخیر. خاطره مال 82 بود و من بابام گفت اگر امسال تو مدرسه تجدید نیارید براتون کامپیوتر می‌خرم! من دوتا آوردم داداشم پنج تا حالا موندیم چکار کنیم که مادرم وارد عمل شد و گفت نه بچه‌ها تجدید نیاوردن و … در هر صورت بابا...

ادامه مطلب

خلاقیت در اوج کمبود !!!

خلاقیت در اوج کمبود !!!

سلام حدوداً سال ۷۴ بود که قرار شد برای مراسم تئاتری که ویژه ایام دفاع مقدس بود یکسری کار مخصوص جلوه‌های ویژه آماده کنم ??? که یکم بیشتر به واقعیت نزدیک باشه. لازمه گریز ناپذیر این کار اسلحه واقعی و چاشنی‌های برقی و گلوله‌های مشکی...

ادامه مطلب