خاطره

چه جوری از تجربیات و علم مون پول خوب در بیاریم

نوبت دهی بانک

در رشته کامپیوتر نرم افزار درس خوندم . یک دهه شصتی .

 

در دوران نوجوانی خیلی به الکترونیک علاقه داشتم برای همین هرچی پول داشتم می رفتم کیت های آماده می خریدم و سر هم می کردم . اولین کیتی که ساختم چشمک زن ۴ تایی بود . به خاطر علاقم به الکترونیک در دانشگاه دائم سر کلاس گروه سخت افزار بودم حتی برخی از واحدهای مشترک بین رشته نرم افزار و سخت افزار رو من با گروه سخت افزار بر می داشتم مثل میکرو پروسسورها که به ما ۸۰۵۱ یاد دادن در دوران خودش کلاسی داشت چون اکثر دانشگاهها z80 درس می دادن.

 

در دوران دانشجویی کارهای زیادی انجام دادم . گروه روباتیک بودم . کارهای فنی زیادی رو تجربه کردم . کتاب های مختلفی می خریدم و هر چی پول در می آوردم ابزار و یا تو الکترونیک خرج می کردم .

 

کارم رو با یک شرکت بزرگ تولید کننده تجهیزات بانکی شروع کردم . در اولین مصاحبه کاری استخدام شدم . به عنوان تکنسین تعمیرات تجهیزات بانکی از قبیل خودپرداز ،چاپگر ، پول شمار ، و …

 

بعد از ۳ سال از شرکت استعفا دادم . یک شرکت ثبت کردم با پدرم .

البته حدالعقل تعداد افراد برای ثبت شرکت با مسولیت محدود ۲ نفر هست برای همین پدرم رو وارد شرکت کردم البته فقط اسمش رو چون شغل پدرم راننده بود و هیچ ربطی به شرکت نداشت .

مشتری اصلی شرکتی که قبلا براش کار می کردم کل بانکهای کشور بود . به خاطر رضایتی که شعب از کارم داشتند تونستم با یکی از بانک ها به صورت استانی قرارداد ببندم . بابت پشتیبانی چاپگرهای تحویلداری . درآمد این قرارداد بیشتر از حقوقی بود که می گرفتم .

 

در کنار کاری که انجام می دادم و رفت آمدی که به شعب بانک ها داشتم متوجه شدم شعبه هایی هستند که از دستگاه نوبت دهی ناراضی هستند و دائم در مورد خرابی اونها گلایه دارن . پس از بررسی متوجه شدم می تونم یک دستگاه بهتر با طراحی مداری بهتر بسازم .

 

به تنهایی صفر تا صد اون رو انجام دادم ۲ سال طول کشید . چون بانک من رو می شناخت و از کیفیت کارم بسیار راضی بودن تونستم اولین دستگاه رو به شرط تست ۶ ماه و رایگان براشون نصب کنم تا از کیفیت دستگاه مطمئن بشن .

خدا رو شکر راضی کننده بود و تونستم اولین قدم رو بردارم .

 

یکی از همکاران شرکت سابق ام ، مثل من از شرکت استعفا داده بود با پیشنهاد من تو این کار با من شریک شد . یک مهندس با سواد و کاربلد . البته من شمال بودم و اون اصفهان . به مرور و کم کم تعداد دستگاه ها رو زیاد کردیم . اما بسختی

 

البته این رو هم بگم . ما زمانی وارد بازار دستگاههای نوبت دهی شدیم که ۷ شرکت قوی و قدیمی ۸۰ درصد شعب بانک ها رو تجهیز کرده بودن . تمامی خرید دستگاههای نوبت دهی توسط سرپرستی بانک ها و از تهران انجام می شد.

 

رقبای ما در این کار بسیار بزرگ و با نفوذ بودن . فروختن یک دستگاه به بانک کار ساده ای نیست . بانک برای خرید مناقصه برگزار می کنه و شرایط شرکت در مناقصه اصلا در حد و اندازه ما نبود به همین دلیل ما نمی تونستیم تو مناقصات بزرگ شرکت کنیم.

 

طی ۷ سال آروم آروم به بعضی از بانک ها دستگاه فروختیم مثل ملی کشاورزی مهر اقتصاد و … این بانک ها می تونستن استانی خرید کنند و به همین خاطر تونستیم خودمون رو بهشون ثابت کنیم .

 

در طی این ۷ سال برای اینکه بتونیم در آمدی داشته باشیم خدمات پشتیبانی دستگاه های دیگر شرکتها رو انجام می دادیم به همین خاطر با تمام سخت افزار و نرم افزار اونها آشنا بودیم . حتی برای تمامی این دستگاه ها نرم افزار جدید طراحی کرده بودم و فریمور جدید نوشته بودم . چون بعضی از اشکالات برندهای رقیب نرم افزاری و بعضی ها هم سخت افزاری بود .

 

در گام بعدی برای اینکه بتونیم با رقبای بزرگ بجنگیم لازم بود در تهران دفتر داشته باشیم . تصمیم گرفتیم که من در شمال بمونم و شریک عزیزم به تهران بره و دفتر تهران رو داشته باشه ‌. وقتی کار توی تهران رو شروع کردیم تازه فهمیدیم خود تهران چه بازار بزرگیه . تونستیم قرارداد کشوری ببندیم . فهمیدیم برای قرارداد های بزرگ نیازی نیست علم زیاد داشته باشید فقط کافیه ظاهر بزرگ و تعداد کارمند زیاد داشته باشید . این شرایطی هست که در مناقصات وجود داره .

 

همین شرایط باعث میشه یک شرکت کوچک با توانایی بالا هیچ وقت بزرگ نشه . چون نمی تونه در مناقصات شرکت کنه

 

یک سال از راه اندازی دفتر تهران می گذشت که یک کار بزرگ و پر سود در شرکت ما رو زد . یکی از بانکهای بزرگ کشور تصمیم گرفت که خدمات پشتیبانی دستگاههای نوبت دهی خودش رو خودشون انجام بدن . به همین خاطر با شرکتهای تولید کننده دستگاههای نوبت دهی تماس گرفتن و خواستار آموزش و خرید قطعات یدکی دستگاهها شدن .

 

لازم به توضیح هست که دستگاههای نوبت دهی هر شرکت با طراحی سخت افزاری و نرم افزاری انحصاری خودشون هست و کار پشتیبانی درآمدی به مراتب بهتر از فروش داره به همین خاطر شرکت ها راضی نشدن تا با بانک همکاری کنند .

 

در چنین شرایطی وقتی به شرکت ما پیشنهاد شد ما اعلام کردیم برای تمامی برندها امادگی  آموزش به بانک رو داریم و قطعات یدکی رو هم می تونیم تولید کنیم .

 

شرکت های رقیب چون سایز ما کوچک بود ما رو نمی شناختن و نمی دونستن ما همچین توانایی داریم به همین خاطر با پیشنهاد بانک کنار نیومدن و فکر می کردن بانک بعد ۲ الی ۳ ماه به مشکل برمیخوره و بر می گردی و می تونن اون وقت حسابی از خجالت بانک در بیان.

 

کار آموزش ۱ ماه طول کشید.

بعد از آموزش راهنمایی تلفنی کارکنان بانک جهت کار عملی هم ۲ ماه طول کشید تا حسابی به کار وارد بشن .

 

این یکی دو ماه روزی ۸ ساعت با تلفن صحبت می کردیم اون هم ۲ نفری که کل ایران رو پوشش می دادیم . رسیدیم به جای شیرین این معامله سالها تلاش و مهندسی معکوس رقبا در زمان بیکاری و سرگرمی شاید باورم نمی شد این کار روزی درآمدی برام داشته باشه بسیار دلچسب پولی که فقط به خاطر حرف زدن در طی یکی دو ماه در بیاریم مبلغ نزدیک به ۷۰۰ میلیون تومان ۳ سال قبل .

و همین کار آغازی شد برای کارهای بعدی با بانک .

 

تجربه که با گفتن داستان خودم می خواستم بگم اینه.

بعضی کارها یاد گرفتنش یا انجام دادنش شاید در زمان خودش سودی نداشته باشه اما مطمئن هستم یک روز به درد می خوره و یادگرفتن و  کارکردن هیچ وقت بی فایده نیست و با صبر و تلاش حتما نتیجه می ده. 

۱۰ سال تلاش تازه به نتیجه رسیده و خداروشکر

انتشار مطالب با ذکر نام و آدرس وب سایت سیسوگ، بلامانع است.

شما نیز میتوانید یکی از نویسندگان سیسوگ باشید.   همکاری با سیسوگ

6 دیدگاه در “چه جوری از تجربیات و علم مون پول خوب در بیاریم

  1. Avatar for جواد جواد گفت:

    خوشحال هستم که تلاش و علم شما به نتیجه رسید و تونستین به فروش خوب هم برسین. قدم هاتون رو محکم و با احتیاط بردارین
    اما تجربه تلخی در همکاری با بانک ها و رقابت با واردات کنندگان رو در برخی دوستان دیدم. چندین سال قبل دستگاه ATM رو به صورت کامل ساخته بودند و چند تایی هم فروخته بودند اما به دلیل یه سری دست اندازی ها و…پایان خوشی نداشت و اکثرا الان مهاجرت کردند.

    1. Avatar for پروگرمر پروگرمر گفت:

      سلام . بله درست می فرمایید . شرکتی که من براشون کار می کردم صاحبش آدم با نفوذی بود و ارتباطات‌ قوی داشت . دستگاه رو از خارج وارد می کردند و برچسب ساخت ایران می زدن روش و به اسم ایرانی به بانکها می فروختند .حتی یک پیچ هم ایرانی نبود . با قانون خرید تولید ایرانی و سرمایه زیاد تمام شرکت های نوپا و ستارت آپ رو نابود می کردن . یک کارخانه در هشتگرد داشتند یک خط مونتاژ الکی که با اون مجوز ساخت تولید می گرفتند و تولید کننتدگان واقعی رو می کشتند .

  2. Avatar for Alireza Tanehkar Alireza Tanehkar گفت:

    واقعا لذت بردم
    عالی بود

  3. Avatar for Sisoog Os Sisoog Os گفت:

    شنیدن داستان موفقیت افراد خیلی زیباست
    بخصوص اگر اون یک مهندس ایرانی باشه هر جا هستید موفق و پیروز باشید

    1. Avatar for پروگرمر پروگرمر گفت:

      ممنون . شما لطف دارید . هدف من فقط انتقال تجربیاتم بود . در اول کارم شاید هیچ کسی منو راهنمایی و دلگرمی برای کارآفرینی نمی داد . تمام اطرافم از این ذهنیت پر بود که بهترین کار زندگی کارمندی با بیمه بازنشستگی . اما من فقط دنبال علایقم بود و کار برام حکم تفریح رو داشت . حالا که به مرز ۴۰ سالگی نزدیک میشم به این فکر می کنم کاشکی زودتر این تجربیات رو بدست می آوردم کاشکی کسی بود و راهنماییم می کرد تا بیشتر رشد کنم .

      1. Avatar for MahdiRahi MahdiRahi گفت:

        دقیقا گاهی میگم کاش یکی بود اول راه مارو راهنمایی میکرد.
        چقدر سراغ بخش های مختلف الکترونیک و … رفتیم تا بفهمیم چکاری خوبه چه کاری بد.
        عمری رو پای هک و نفوذ گذاشتیم و دیدیم فایده آنچنانی نداشت.
        خدا هر کسی رو که دلسوزانه به بقیه راهنمایی میده حفظ کنه و با امام زمانمون عج محشورش کنه.
        عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *