خاطره

زیادش نکن، میترکه! قسمت دوم

زیادش نکن، میترکه! قسمت دوم

در قسمت اول (اگر مطالعه نکردید پیشنهاد میکنم قبل از مطالعه این قسمت حتما قسمت اول را مطالعه کنید) گفتم چطور شد که موفق شد یه کیفیت و صدای قابل‌قبول رو از بلندگو و آمپلی‌فایر دست‌ساز داشته باشم ولی هیچ‌وقت کافی نبود اون حجم از صدا و به دنبال بهبود اون بودم. مدارهای مختلفی رو دیده بودم ولی همیشه یه بن‌بست وجود داشت یا قطعه‌ای پیدا نمی‌شد و یا در اکثر موارد نیاز به تغذیه دوبل داشتن مدارهای موجود و این بدترین بست موجود بود. تا این که یک روز از سر بخت و اقبال یک ترانسفورماتور ۴۸ ولت دوبل ۵ آمپر به دستم رسید (مطمئناً دست دوم!) و این شد شروع ماجراجویی بخش دوم.

 

 

مدار باید چاپی باشه !

احتمالاً همان‌طور که حدس زدید مدارهای قبلی را توی هوا بسته بودم!، این توی هوا بستن خودش ماجرایی داره که جاش اینجا نیست ولی برای این‌که متوجه بشید منظورم چیه باید بگم برای ساخت مدار وقتی متریال اولیه ساخت مدار چاپی در دسترس نبود مثل فیبر یا حتی فیبر سوراخ‌دار یا امثالهم مدارها رو توی هوا از طریق اتصال پایه‌ها به هم می‌ساختیم و اصطلاحاً بهش می‌گفتم مدار رو توی هوا بستیم چیزی مثل عکس زیر

ولی خوب این بار قرار بود یه چیز حرفه‌ای بسازم برای همین نمی‌شد دیگه چیزی رو توی هوا بست و از طرفی به تکنولوژی ساخت مدار چاپی هم دست پیدا کرده بودم، هر چند مدارهای ساخته شده خیلی هم کیفیت نداشت چون ماژیک ضد آب نوکش زود خراب می‌شد و خط‌های کشیده شده با استفاده از اون اصلاً کیفیت لازم رو نداشت. این مدار هم قرار بود یه مدار خیلی خوب باشه. اتفاقی که ادامه افتاد به معجزه شبیه بود.

 

 

 

کشف لتراست

بعد از این که اول دبیرستان رو تمام کردم من رفتم رشته ریاضی و دو تا از دوستان هم دست در ماجراجویی‌های الکترونیکی هم رفتن هنرستان که ارتباط مون رو حفظ کردیم و حتی میتونم بگم روزانه هم رو می دیدیم. توسط اونها بود که با موجودی به اسم لتراست آشنا شدم. واقعا همون چیزی بود که دنبالش می گشتم. در واقع لتراست چیزی بود مثل حروف برگردان ولی به جای حروف فارسی یا انگلیسی خط و نقطه و هر آن چیزی که برای ساخت مدار لازم بود رو داشت.

خوب واقعاً لتراست چیز فوق‌العاده‌ای بود برای ساخت مدار چاپی دست‌ساز ولی همه چی به همین خوبی ادامه پیدا نکرد. چون لتراست هایی که تونستم از فروشگاه مرکزی خریداری کنم تاریخ گذشته بودن و به‌سادگی خط‌ها موقع چسبیدن به برد ترک می‌خوردن. بماند که موقع اسید کاری کل حیاط رو زردرنگ کردم به‌نحوی‌که فکر می‌کنم همچنان هم اثری از آثارش باشد! هنوز برام سوال است چرا این اسید این‌قدر قابلیت رنگ کردن داشت. ولی به هر جهت به هر سختی‌ای بود تونستم مدار رو باکیفیت دلخواهم بسازم.

 

 

 

آشنایی با مفهوم complement

بعد از سوراخ‌کاری و پیدا کردن قطعات سالم از توی اوراقی‌ها و مونتاژ بخش بزرگ مدار کارم به دو تا ترانزیستور گیر کرد و از هرکسی می‌پرسیدم چی میتونم به جایش بذارم بعد از کلی نگاه کردن توی کتاب‌های eca (همون کتاب جغدی‌های معروف) به هیچ نتیجه دلخواهی نمی‌رسیدم و جواب همون شماره‌هایی بود گیر نمی اومد. برام سؤال شده بود چرا چنین چیزی ممکنه و چرا باید این‌طور باشه!

تا این‌یکی از تعمیرکاری خفن (خفن ازنظر ما یعنی این اسیلوسکپ داشت) شهرمان به من توضیح داد زوج ترانزیستورهای مثبت و منفی‌ای که مشخصات یکسانی داشته باشند و تنها تفاوتشان توی مثبت و منفی بودنشان باشد را زوج‌های complement می‌گویند و قابل‌جایگزینی نیستند و اگر چنین کاری انجام بدیم نتیجه خروجی چندان جالب نخواهد بود. با توجه به اصراری که برای پیدا کردن ترانزیستورها داشتم هنوز شماره هاشونو یادم هست. یک جفت شماره‌های BD139  و BD140 بود و زوج دیگر که احتمالاً برای خیلی‌ها آشنا باشد 2N3055 و 2N2955.

 

 

 

ساخت و تست اولیه

بعد کلی ممارست بالاخره مدار آماده تست بود ولی همیشه جنبه احتیاط رو رعایت می‌کردم مخصوصاً توی این مورد که ترانزیستورها رو با بدبختی پیداکرده بودم و سوار کرده بودم، برای همین یک لامپ ۱۵ وات با ترانس سری کردم که اگر خدایی نکرده جایی رو اشتباه کرده باشم ترانس قادر به جریان دهی بالا نباشه و خیلی به مدار آسیب نزنه (فکر می‌کنم راه هوشمندانه‌ای بوده در نوع خودش). درواقع آمپلی‌فایر ساخته‌شده ۱۰۰ وات واقعی بود و می دونستم اگه بخوایم وات تجاری اونو حساب کنیم باید حدوداً عدد ۱۰۰ رو به توان دو برسونیم حدوداً. و بلندگویی که من داشتم نهایتاً ۲۰۰ وات تجاری بود.

تست لامپ به خوبی پیش رفت و هیچ اتفاق غیرمنتظره نیفتاد. اون روز دوستم هم همراهم بود و هر دو هیجان داشتیم که ببینیم نتیجه چی میشه. لامپ رو از مدار خارج کردیم و آمپلی‌فایر با تمام توان توی مدار قرار گرفت.

هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم آهنگ Cheri Cheri Lady از گروه ModernTalking رو پخش کردم و یه کم ولم رو زیاد کردم. این آهنگ یه مقداری باس داره و با هر تکرار اون درزهای جعبه بلندگو از هم باز می‌شد. صدا واقعاً پر حجم و با کیفیت بود. اما با توجه به ظرفیت بلندگو و درسی که سوختن tda2003 گرفته بودم جرات نکردم ولم رو بیشتر از 1/4 باز کنم.

 

 

زیادش نکن، میترکه!

دوستم گفت این‌طور فایده نداره باید ببینیم ته صداش چقدره، بیا بریم من پسر عموم مغازه اجاره سیستم صوتی داره و اونجا بلندگوهای بزرگی هست. منم همین کنجکاوی رو داشتم واقعاً قبول کردم و مدار و برداشتیم و رفتیم که تست نهایی رو انجام بدیم.

وقتی رسیدیم دم ظهر بود مدار رو وصل کردیم و یه موزیک گذاشتیم و ولوم رو تا یک سوم باز کردم واقعاً صدا بلند بود می‌شد حرکت دیافراگم بلندگو رو به خوبی دید و حرکت هوا رو جلوی بلندگو حس کرد. صاحب مغازه انگار کنجکاو شده باشه اومد پیش ما و گفت اینو خودتون درست کردید؟ باافتخار گفتیم بله کار خودمونه – گفت صداش خوبه چند واته؟

گفتم ۱۰۰ واااات !

گفت ۱۰۰ وات! چیزی نیست که بلندش کن!

تا نیمه زیادش کردم احساس میکردم دیافراگم بلندگو داره از جا کنده میشه، صاحب مغازه مثل این که ذوق کرده باشه گفت بیشتر گفتم بیشترش بلندگو میترکه !

گفت بلندگو ۱۰۰۰ واته، و شروع کرد ولم رو زیاد کردن !

گفتم زیادش نکن میترکه!! و ترکید…

اول دیافراگم بلندگو باره شد و بعد سیم‌های بلندگو اتصالی کرد و آمپلی‌فایر ترکید.

نگاهش گردم و گفتم میترکه که ! حاج و واج مونده بود که بابا این بلندگو ۱۰۰۰ وات بود.

 

و این بود تجربه من از ساخت آمپلی فایر های صوتی که البته مدل های دیگه ای هم در آینده نیز ساختم.

انتشار مطالب با ذکر نام و آدرس وب سایت سیسوگ، بلامانع است.

شما نیز میتوانید یکی از نویسندگان سیسوگ باشید.   همکاری با سیسوگ

8 دیدگاه در “زیادش نکن، میترکه! قسمت دوم

  1. Avatar for بسیجی فراموش شده بسیجی فراموش شده گفت:

    سال ۵۷ از مهران کیت لتراست می‌خریدم حالا انگار زیر خاکی شده رچی می‌گردی یه مشت کهنه و دست دوم و چسبشون پشتش از بین رفته و اینا گذاشتن تو ایسام و ایمالزو….. این یکی هم که دیدیم نوشته بود سیسوک گفتیم داره استانشو خوندیم به هیچ نتیجه‌ای هم نرسیدیم

    1. Avatar for Zeus ‌ Zeus ‌ گفت:

      سلام – با توجه به تعدد شرکت های چاپ PCB و البته فراگیر شدن استفاده از نرم افزارهای طراحی دیگه فکر نمیکنم لتراست گیر بیاد یا اگر هم گیر بیاد کهنه و قدیمی هست و عملا غیرقابل استفاده است
      آیا نمی تونید از نرم افزارهای طراحی استفاده کنید یا از تکنیک دیگری مثل چاپ با پرینتر لیزری یا چاپ با لمینت استفاده کنید ؟

  2. Avatar for بسیجی فراموش شده بسیجی فراموش شده گفت:

    خوب به جهنم که میپوکه آخه ازاول مطلب همینجوری خوندم خوندم خوندم اومدم تا رسیدم آخرش اثری از فروش لتراست ندیدم من یک ساعت تو تموم این وب سایت ها دارم می‌گردم دنبال لتراست اون وقت این آقا عکس لتراست زده بعدم یه داستان زیرش تعریف کرده

    1. Avatar for Zeus ‌ Zeus ‌ گفت:

      سلام دوست عزیز
      اول که ببخشید که اینجا لتراست نمی فروشیم، ولی از عنوان و دسته بندی معلومه که قرار نبود به فروش لتراست برسیم 😐
      اگر دقت کنید مطلب توی دسته بندی «خاطره» قرار داره دیگه و قرار بوده اصلا داستان و خاطره باشه :/

  3. Avatar for جواد جواد گفت:

    داستان دلنشینی بود.
    خوندن تجربه های دوستان علاوه بر لذت بخش بودن, آموزنده هم هست.

    به نظر من بخش ‘ تجربه بازی ‘ رو بعد از اتمام مسابقه هم باز بگذارید تا ادامه پیدا کنه. حالا شاید با یه ساز و کار دیگه ای.

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      ممنونم 🙂
      بله واقعا همینطوره – هم آموزنده هم دل نشین است
      انشالله سعی میکنیم این ساز و کار و حفظ کنیم.

  4. Avatar for عیسی رجبی عیسی رجبی گفت:

    سلام. داستان خیلی خوبی بود. بنده رو یاد کمبود امکانات و گشت و گزار ها توی مولوی برای پیدا کردن برد اوراقی توی دوران راهنماییم انداخت. اون موقع ها هیچ چیزی برام به اندازه یه برد اوراقی گنجینه نبود. البته چند تا کتاب الکترونیک و مداران الکترونیک رو داشتم که هر چند وقت یه بار مثل اینکه داستان لیلی و مجنون رو میخونم دوباره مرورشون میکردم. بعضی هاشون رو بیش از 10 بار خونده بودم.
    1000 وات PMPO یا peak momentary power output بوده. این اصطلاح تجاری برای یه جورایی گول زدن مردمه. جواب هم داده. وات مصرفی دستگاه معمولا *0.85 (البته بستگی به مدار داره و کاراییش) وات واقعی خروجی است. وات PMPO وات لحظه ای است و اگر چند لحظه بیشتر باشه همین اتفاقی که افتاد برای بلند گو میفته.

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      دقیقا – یه زمانی مثل الان توی نعمت زندگی نمی کردیم – الان هرچیزی که لازم داشته باشید با یه سفارش دم در خونه است اما یه زمانی حتی اگر پولشم نداشتی نمیشد تهیه اش کرد.
      منم تقریبا سری کامل مجله علم الکترونیک رو داشتم واقعا مجله خوبی بود – چه خاطره هایی که نداشتم با این مجله.
      ممنون برای توضیحاتتون در خصوص توان بلندگو، من که بعد از اون اتفاق دیگه سراغ آمپلیفایر قدرت نرفتم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *