خاطره

مکالمه مجانی من و علی!

مکالمه مجانی من و علی!

با سلام

اومدم بنویسم خاطره‌ام مربوط به چند سال پیشه که فهمیدم چقدر پیر شده‌ام!

ولی حدود 25 سال پیش که کیوسک‌های تلفن هنوز سکه‌ای بودن تونستیم یه وسیله مکالمه مجانی بسازیم.

بله فرستنده FM، البته با گیرنده رادیو

به لطف اختراع بزرگی که داشتیم می تونستیم با علی (یکی از هم محله‌ای ها) تا نیمه شب مکالمه مجانی داشته باشیم, اون موقع باید همه ساعت 10 بعد از شنیدن قصه شب از رادیو خواب می‌بودن!

تو دوران نوجوانی از همه چی می‌گفتیم از برنامه ریزی فردا تا دختر همساده!

 

آبرو ریزی!

بعد از مدتی که برنامه همین بود یه روز علی با هول اومد دنبالم گفت خیلی مهمه!!

فاجعس …

آبرو ریزی …

گفتم چی شده؟

گف خواهرش میدونه (قصه منو و و و و کلی موضوع مخفی بین خودمون رو)

گفتم حتماً خودت بهش گفتی و …

افتادیم دنبال موضوع

معلوم شد اون دختر همساده که راجع بش صحبت می‌کردیم هر شب بجای قصه شب قصه عاشقی ما رو از رادیو گوش می‌کرده

بعداً متوجه شدیم فرستنده نه تنها رو اون فرکانس مورد نظر ما، بلکه کلی هارمونیک داره که حتی رو تلویزیون هم صدا می فرسته

ته تهه سکوریتی

 

کرم ریختن در محله!

بعدش با اضافه کردن یه خازن واریابل از تو رادیو قدیمی بجای یکی از خازن‌های ثابت و افزایش ولتاژ تونستیم کاری کنیم رو شبکه‌های تلویزیون صدا بفرستیم و شد منبع پارازیت!

کارمون در اومد!

منی که اصلاً فوتبال ندیدم (البته فوتبال ایران و استرالیا که ایران رفت جام جهانی رو دیدم) پیگیر زمان پخش فوتبال بودم

می‌رفتیم تو بازار همه تو یه مغازه جمع شده بودن داشتن فوتبال می‌دیدن که یهو قطع می‌شد!

صاحب مغازه می‌رفت سراغ تلویزیون و آنتن سر خود، که درست می‌شد!

میومد می‌نشست تازه گرم می‌شد، دوباره قطع، پا می‌شد بره درست می‌شد!!

دستشو میزاشت رو آنتن وصل – بر می‌داشت قطع!

وقتی دوستش دست می‌زد خراب‌تر می‌شد و با هم دعوا می‌کردن!

خو بریم مغازه بعدی…

شرمنده کوچه بازاری نوشتم.

انتشار مطالب با ذکر نام و آدرس وب سایت سیسوگ، بلامانع است.

شما نیز میتوانید یکی از نویسندگان سیسوگ باشید.   همکاری با سیسوگ

4 دیدگاه در “مکالمه مجانی من و علی!

  1. Avatar for arianBadvi arianBadvi گفت:

    هوش سیاه?.??

  2. Avatar for Sisoog Os Sisoog Os گفت:

    رسما شروری متشخص بودید 🙂

    1. Avatar for C945 C945 گفت:

      چرا نام نویسنده و نظر‌دهنده یکی است؟!
      آتاری قدیما آنتن داشت ما رو تلویزیون همسایه بازی می‌کردیم!
      یه مدار ساخته بودم جواب تلفن میداد (بوق 1KHZمیزد) برای تستش تلفن دیگه ای نبود هی میرفتم تلفن سکه‌ای یه مغازه ای زنگ میزدم ولی شستی افتادن سکه رو نمیزدم و میگفتم برنداشت!! اونم میگفت آخه چند بار برنداشت این دوستت ؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *