سلام. دایدالوس هستم.
در گذشته من یک خلافکار حرفه ای گریزپا بودم.
خلافم چه بود؟ انجام پروژه های دانشجویی!
در این امر شوم بقدری آوازه داشتم، که اساتید دانشگاه بهم کیس میدادند.
دلیلش هم این بود که برخلاف برخی حضرات، من برای پول کار نمیکردم… هدفم یادگیری خودم بود… از این رو در خفا مبالغی ناچیز و حتی قطعات رو برمی داشتم!
مشتری های من عمدتا راضی بودند، من هم راضی بودم چون بدون صرف هزینه تمرین میکردم و پروژه های شخصیم رو با پول دیگران میساختم… ??
آن زمان دانشجوی کاردانی بودم. دانشجویان چند دانشگاه معروف شهرمان، اعم از سراسری، آزاد و غیر انتفاعی مشتری شده بودند! از مقطع کاردانی تا دانشجوی دکتری مشتری داشتم!
به مرور فهمیدم که دلیل مراجعه زیاد به من که تا بیست نفر در طول یک ترم میرسید، تنبلی خودشان بیست درصد و بیکفایتی اساتید هشتاد درصد است. از این رو رویه کارم را تغییر دادم. بجای ماهی، ماهیگیری یاد دادم… در مواردی موفقیت و در مواردی شکست حاصل شد ولی از نتیجه کار راضی شدم.
کاش اجبار بود اکثر مراحل پروژه ها در مکان های مشخص صورت میگرفت.
مثلا کارگاه های دانشگاه, پارک های فناوری و غیره که هم نظارت صورت میگرفت و نیز هم افزایی دانشجویان.
البته خوب یا بد همه اینها برمیگرده به علاقه دانشجو , به نظرم دانشجویی که علاقه داشته باشه مسیر خودش را پیدا میکنه
شور بختانه اکثر مراجعین به بنده در اون زمان ضعف مهارتی داشتند…
وقتی به خودم آمدم، دانشجو هارا آموزش ماهیگیری میدادم، نه کنسرو ماهی! در دوران کارشناسی طرح هایم به صورت هم افزایی و با نظارت اساتید ارایه میدادم و حتی به دانشجو پولی هم پرداخت میشد
سلام
متاسفانه این خلاف رو بنده هم انجام دادم ولی بعدا پشیمون شدم
الان به شخصه ساعت ها دانش ناچیز و خیلی خیلی کمی رو که دارم رو به اشتراک میذارم
اگر کسی مشکلی داشته باشه تا جایی که بتونم کمک میکنم و وقت میذارم مخصوصا دو این دوران کرونایی
یادم میاد عناصری بودند دانشگاه که هزینه شهریه را با همین پروژه ها درمیاوردند!
لعنتی ها یه تیم بودند
میرفتند روی مخ استاد که پروژه بده یا تحقیق بده تا انجام بدیم
به محض اینکه استاد اکی میکرد
تبلیغات متناسب با اون استاد کلیه کلاسها را فرا میگرفت 🙂
البته استادها هم شک کرده بودند به این موضوع ولی همیتی نبود که بهفهن چه رکبی به خودشون و شاگردهاشون میخوره