درباره سیسوگ!
وقتی سابقه کاری , تخصص و سنت بیشتر میشه اون وقته که دیگه انجام دادن یک پروژه سخت و پیچیده و به به و چه چه شنیدن اطرافیان و مهندس و دکتر گفتن اونها برات لذت خاصی نداره!
اون وقته که دیگه برای هر کاری چرتکه برنمیداری و دقیقا این زمان که لازمه بشینی روی یک صندلی و خیره بشی به دور دستها و یه سری سوال بنیادین از خودت بپرسی.
فلسفه زندگی چیه؟
ما قراره در طول حیاتمون به کجا برسیم؟
چه لذتی میتونه پایدار و دارای فلسفه و عمیق باشه!؟
اوایل سال 95 بود که این سوالات و به قول بعضی دیگه چرت و پرت های بالا من و چند نفر دیگه از دوستان را درگیر خودش کرده بود.
جواب سوالات بالا برای ما چند نفر توی یک جمله خلاصه شد!
بخشش !
و صد البته من و دوستانم چیز قابل داری برای بخشش نداشتیم غیر از دانسته هامون!
پس سعی کردیم با انتشار سورسها و مطالبی که میتونست برای خیلی ارزشمند هم باشه شروع کنیم و کم کم دوستان خیلی زیادی هم باهامون شریک شدند!
شراکت در ذات ارزشمندی که هر چه شرکاء اون بیشتر بشند ارزش اون هم بیشتر و بیشتر میشه!
پیشنهاد میکنم چند خط رسمی زیر را هم بخونید و اگر فکر میکنید میتونید خودتون را برای بخشش آماده کنید شما هم با ما همراه بشید و بدونید لذت بخشش دانسته ها میتونه یکی از ذاتی ترین لذائذ باشه !