به حس حال آدم ها و بار معنایی کلمات دقت کنیم، زود هم قضاوت نکنیم
سلام، یکی از علاقه مندی های من طی 25 سالی که مشغول به فعالیت در حوزه الکترونیک هستم، تدریس کردن بوده. گرچه چند سالی هست دانشجوی درست و حسابی کمیاب شده تا بهش آموزش بدیم!
هفت یا هشت سال پیش، یک دوره آموزش داشتم به نام کارگاه الکترونیک کاربردی که در حدود سال 1383 تدوینش کرده بودم و تا 5 سال پیش هم برگزار میشد، در این کارگاه تلاش بر این بود، مفاهیم اصلی حوزه الکترونیک را بصورت عملی و کاربردی به دانشجویان آموزش بدیم، اصل و اساس کار هم بر ایجاد مهارت در افراد بود، بدین صورت که:
بالطبع، یکی از شرایط شرکت در این کارگاه آشنایی با الکترونیک و حداقل داشتن دیپلم الکترونیک بود، گرچه معمولا لیسانسههای الکترونیک به نسبت دیپلم و فوقدیپلم فنی، نیاز بیشتری به این کارگاه داشتند. در اون سال ها، مدیر آموزشگاه از من پرسید: یک نفر هست که تمایل داره در کارگاه شما شرکت کنه، ولی تحصیلاتش مرتبط نیست! پرسیدم: چه رشته ای خونده؟ گفتند: متالوژی !!
گفتم: نه، موافقت نمیکنم، چون انرژی زیادی باید بگذارم تا به سطح کلاس برسه و اصلا” ناهماهنگی بین بچه های کلاس پیش میاد، چون هیچ ارتباط معناداری بین رشته تحصیلی ایشون و کارگاه وجود ندارد.
این مطلب گذشت و طی دوماه بعد، مجدد مدیر آموزشگاه درخواست فرد مورد نظر را به من منتقل کردند و من هم مجدد نپذیرفتم، تا دفعه آخر که از قول آن فرد، مدیر آموزشگاه گفتند : که ایشان از من خواسته به اطلاع شما برسانم، که سعی می کنم در کارگاه تمام تلاشم را انجام دهم و از طرفی من به این رشته و کار علاقهمند هستم!
در لحظه نظرم تغییر کرد و گفتم: قبول میکنم که در کارگاه الکترونیک کاربردی من شرکت کنند و شما مجاز به ثبت نام هستید.
حالا چرا، با اینکه این عزیز را ندیده بودم، نظرم تغییر کرد؟
به 3 دلیل:
دلیل اول : پیگیر بودن این فرد که با توجه به شنیدن چند بار جواب منفی، باز هم پیگیری می کرد
دلیل دوم : اعلام اینکه حاضر است تمام تلاش خودش را انجام دهد
دلیل سوم: اعلام اینکه به یادگیری الکترونیک علاقه مند است
با توجه به موارد بالا ایشان تمام شرایط لازم و کافی برای شرکت در کارگاه را داشتند و پیش نیاز تحصیل در رشته الکترونیک، منتفی شد. به هر ترتیب زمان شروع کارگاه فرا رسید و این فرد پیگیر، تلاشگر و علاقهمند در کلاس حاضر شد.
طبق معمول در ابتدای شروع کلاسهایم، از همه دانشجویان میپرسیدم که خودشان را معرفی کنند و هدفشان را از انتخاب این دوره آموزشی جویا میشدم. ( چون افراد با میل خودشان اقدام به ثبت نام میکردند، پس هدفشان از این کار برای من اهمیت بالایی داشت)
پس از این مرحله و برقراری ارتباط با بچه های کلاس، به خاطر نحوه تعامل و ارتباط با شخص مورد نظر، دچار قضاوت یا برداشتی زود هنگام شدم!! به نظرم رسید این شخص توانایی لازم به منظور طی کردن دوره را نخواهد داشت و مجبور هستم با مشقت تا انتهای دوره در حال سر و کله زدن با او باشم.
طی جلسه اول، همچنان این موضوع در ذهنم بود تا جلسه اول به اتمام رسید.
لازمه توضیح بدم، این کارگاه هفته ای یک بار و دو جلسه پشت سر هم برگزار می شد، به خاطر اینکه در یک هفته وقت کافی برای خرید قطعات، ساخت و تست مدارها فراهم باشد و طی دو جلسه بتوانیم تست، عیب یابی و آموزش را جمع بندی کنیم.
بین دو جلسه روی برداشتی که داشتم فکر میکردم، که چرا نظرم تغییر کرد!
با خودم گفتم، اون 3 تا دلیل که به خاطرش باعث شد مجوز ثبت نام فرد مذکور را بدهم، به نظر تحت تاثیر معارفه حضوری قرارگرفته و برایم قابل قبول نبود ، به این خاطر دیدم تغییر کنه! به همین دلیل تصمیم گرفتم، بدون در نظر گرفتن برداشت یا قضاوتی که از معارفه با ایشان داشتم، طبق برنامه با تمام تلاش به آموزش ادامه بدهم تا در میدان عمل مشخص شود، کدام تصمیم و برداشت من صحیح بوده و کدام غلط؟
حتما شما هم مشتاق هستید از نتیجه کار مطلع شوید ؟
عرض می کنم :
نتیجه اخلاقی این تجربه برای من این هست:
این اتفاق، تجربه مفیدی برام بود و باعث شد بتونم در ارتباط های کاری بعد از اون با افراد راحت تر و صحیح تر ارتباط برقرار کنم و البته همکاران خوبی هم کنارم داشته باشم.
شاد و تندرست باشید
دوستدارشما
مهدی حریری
990115