خاطره

چند سال پیش پروژه ای داشتم که قرار بود از یک منبع پیزو انرژی مورد نیازش رو تامین کنه تا بتواند دیتای مورد نیاز را به شکل رادیویی ارسال کند. توان تامین شده از سمت منبع پیزو بسیار ناچیز بود و توان استفاده شده برای رادیو قابل توجه ...

ادامه مطلب

تو 19 آوریل 1995 شخصی به اسم مک آرتور ویلر (McArthur Wheeler) روی صورت‌ش آبِ لیمو می‌ماله و به یه بانک دستبرد می‌زنه، دلیل این کارش هم این بوده که می‌بینه رنگ لیمو رو کاغذ نامرئیه و فکر می‌کنه اگه بماله رو صورت‌ش اونم نامرئی می‌شه...

ادامه مطلب

ترم آخر دانشگاه بود(ترم بهمن) و همه باید پروژه های پایانی شون و همین طور استاد پایان نامه شون رو انتخاب می کردن.   به دلیل عقب افتادن کنکور ارشد به خاطر سرمای فراگیر زمستان 86 و اینکه ترم قبل رو توی یک شهر دیگه مهمان بودم، ...

ادامه مطلب

در رشته کامپیوتر نرم افزار درس خوندم . یک دهه شصتی .   در دوران نوجوانی خیلی به الکترونیک علاقه داشتم برای همین هرچی پول داشتم می رفتم کیت های آماده می خریدم و سر هم می کردم . اولین کیتی که ساختم چشمک زن ۴ تایی بود . به خاط...

ادامه مطلب

این اولین جلسه مصاحبه کاری من بود...   قرار بود ساعت 10 صبح برای مصاحبه در محل دفتر شرکت حضور داشته باشیم. مسافت زیادی را راه داشتم و به خاطر هیجان و استرسی که داشتم زودتر از خونه بیرون آمدم و قبل از ساعت 10 صبح رسیدم دفتر ...

ادامه مطلب

  امروز که این چند سطر را می نویسم، از مرز 60 ساگی گذر کرده‌ام و اندکی بیش از سی سال است که در آلمان زندگی می‌کنم.از نوجوانی، وقتی که 12-13 سال داشتم، به الکترونیک علاقه پیدا کردم. در آن روزگار، نیمه‌ی اول دهه‌ی 1350 خور...

ادامه مطلب

یادمه دوران دبیرستان بودم، مدرسه واسه کتابخونه یه سری کتاب جدید سفارش داده بود. مسئول کتابخونه هم یه تعداد از کتاب های قدیمی رو که دیگه به درد کتابخونه نمی خورد رو جدا کرده بود و به بچه ها گفت هرکس هر کدوم رو که دوست داره میتونه ...

ادامه مطلب

وااای عجب ماشین میزانیه دمت گرم داداش چند روز بعد: حتما باید این لعنتی خراب میشد؟ گندش بزنن. خب حالا که اینجوری شد بهتره یه نگاهی داخلش بندازم ... اوه خدایا عجب دنیایی فک میکنم اونقدرام بد نشد که کنترله ماشین شکست! ای...

ادامه مطلب