استرس و افسردگی, واژه هایی هستند که بسیاری از مهندسین الکترونیک با اون آشنا هستند و یه جورایی دارن باهاشون زندگی میکنن!
وقتی قراره ذهن به عنوان اصلی ترین عضو یک مهندس در ایجاد بهره وری و به تبع اون کسب دارمد کار کنه اون وقته که هر نوع استرسی میتونه باعث بشه زمان بدون هر گونه بهره وری خاتمه پیدا کنه!
این استرس میتونه منابع مختلفی داشته باشه! از استرسی که به واسطه مشکلات شخصی و خانوادگی در کار تاثیر میگذاره تا استرسی که میتونه از طرف یه کارفرما برای زمان بندی مشخص یک پروژه اعمال بشه!
در هر حالت هر کدام از اینها میتونه تبعات وحشتناکی بر کیفیت کار, زندگی, درامد و مهمتر از اون سلامت شما داشته باشه!
- استرس باعث میشه شما چاق بشید!
- سلامتیتون در خطر بیفته!
- دچار افسردگی بشید!
- کسب و کارتون رشد نکنه و حتی پس رفت داشته باشید
- و در آخر هم از زمین و زمان ناراضی باشید که چرا بقیه درک متقابلی از شما و استرسهاتون ندارن!
وقتی با تغییر نوع نگرش و هوشمندی میشه روزها و هفته ها را برای انجام یک کاری صرفه جویی کرد, مطمئنا وجود استرس میتونه اون نتیجه را حتی برعکس کنه!
مهمترین موضوع اینه که شما در طول 24 ساعت غیر از کار نیاز به تفریح, استراحت و … به اندازه کافی دارید, و بهتره برای همه اینها برنامه ریزی کرد و یکی را به دلایل مختلف فدای چیز دیگه ای نکرد.
البته در بازه هایی از زندگی حرفه ای مهندسی الکترونیک یادگیری و آموزش نکات جدید میتونه جزء تفریحات حساب بشه که مطلقا نمیشه اون را جزء ساعات کاری تجسم کرد و در صورتی که شما کسب و کاری دارید که هر لحظه از اون لذت میبرید مطمئن باشید شما از معدود آدمهایی هستید که کسب و کار خاص و لذتبخش خودتون را دارید.
چند روز پیش وب سایت BBC مقاله ای منتشر کرد با نام استرس دارید؟ آواز بخوانید و دوش آب سرد بگیرید
حس کردم این مطلب ایده های بسیار عالی و کاربردی را ارائه میکنه که شخصا به تجربه به برخی از اونها رسیده بودم.
حیفم اومد این مطلب را اینجا با شما به اشتراک نگذارم و امیدوارم بتونه درصدی در کاهش و کنترل استرس و به تبع اون پیشرفت کاری به شما مهندسین عزیز کمک کنه, که البته با توجه به فیلتر بودن این وب سایت کلیت مطالب را در پایین قرار میدم.
آیا پراسترستر از احساس استرس هم هست؟ عبارت “چگونه بر استرس غلبه کنیم” را در گوگل جستجو کنید. حدود بیست میلیون پاسخ در کمتر از ۲۹ صدم ثانیه دریافت میکنید و این همان چیزی بود که من دریافتم.
خوب، چطور ممکن است که شما دریابید چه راهی واقعاً به شما آرامش میبخشد؟ تحقیقات نشان میدهد شکلات این کار را میکند (هر چند ممکن است خیلی برای اندازه دور کمرتان پیشنهاد خوبی نباشد). سیستم خدمات بهداشت ملی بریتانیا پیشنهاد میدهد خودتان را “کنترل” کنید. (بله، درست! اما چطور؟)
جاهای دیگری پیشنهاد میدهند وقت کمتری پشت میز کار بگذرانید و وقت بیشتری در رستوران و بار صرف کنید. ما هم همین آرزو را داریم.
بنابراین، اگر استرس مفید است، مشکل چیست؟ کریس توضیح میدهد: “ما ممکن است مراتب گوناگونی از استرس را تجربه کنیم بدون آنکه موقعیتی واقعی و عینی در میان باشد، مثلاً فکر کردن بسیار در مورد یک برخورد اجتماعی هولناک یا موعدها و ضربالاجلهای کاری. یکی از اثرات تحمیل این نوع استرس بر خود این است که بدنمان نمیتواند هورمون شادمانی سروتونین را همزمان با هورمونهای استرس بسازد. در تکامل به انسانی که در موقعیت خطیر مرگو زندگی بتواند موهبت آرامش را هم تجربه کند نیازی نبوده است.”
به عبارت دیگر، وقتی ما به مسیرهای روزانه و سخنرانی در دانشگاه و ملاقات با والدین شریک زندگیمان فکر میکنیم، دشوار است که آرامش خود را حفظ کنیم و بسیاری از ما به طور نادرستی برای رهایی به گوشیهای خود پناه میبریم.
کریس میگوید: “این چرخه باطلی است که من تقریباً در تمام بیمارانم دیدهام. کارمند اداره پراسترسی که به سختی روزی یک نفس راحت و عمیق میکشد، در عین حال به ابزارهای الکترونیک چسبیده است تا به کمک آنها آرامش پیدا کند اما به هیچ عنوان حالش بهتر نمیشود.”
تا مدتها، من هم یکی از این کارمندان بودم. تا اینکه سال گذشته، کار تماموقتم را ترک کردم و شغل آزاد را انتخاب کردم و این زمانی بود که استرسی که نتوانسته بودم مهارش کنم مرا در خود غرق کرد و برای اولین بار افسردگی را تجربه کردم مشکلی که هنوز هم با آن دستوپنجه نرم میکنم.
این برداشتی نادرست است که استرس (به طور کلیشهای) احساسی زنانه است. البته که اینطور نیست. همانطور که کریس توضیح میدهد، استرس نتیجهی جریانهایی شیمیایی در بدن است که در بدن زن و مرد وجود دارد. تفاوت در این است که زنان (بهطورمعمول) بیشتر در مورد استرس خود حرف میزنند. مردان تمایل دارند این مسائل را در درون خود نگه دارند و اجازه دهند که استرس ایجاد شود و پا بگیرد تا جایی که بیش از اندازه شود. باید باورهای از مد افتاده در مورد مردانگی را برای این مورد سرزنش کرد.
برای آنکه دریابیم وقتی دچار استرس میشویم چه چیزی واقعاً به ما کمک میکند، من تصمیم گرفتم پنج روش و ترفند مشهور و محبوب را به مدت یک ماه امتحان کنم. این روشها ممکن است بهترین نباشند اما چندتا از دستیافتنیترینها بودند. از درمانهای شناختیرفتاری و موسیقی تا نوعی از مراقبه و مدیتیشین به نام “ذهنآگاهی جدید” یا “حضور در لحظه” در اینجا آنچه برای من موثر بود( یا نبود) را در اختیار شما میگذارم…
سوفرولوژی
این روش به “آرامش یا ریلکسیشن فعال” معروف است، در سوفرولوژی چشمهایتان را میبندید، نفس عمیقی فرو میدهید در حالی که تمام عضلات خود را منقبض کردهاید، سپس نفس خود را بیرون میدهید و عضلات خود را شل و رها میکنید.
دکتر کریس جانسون میگوید: “سوفرولوژی باعث ترشح هورمون سروتونین میشود و تنفس عمیق با جریان بیشتر اکسیژن در بدن باعث آرامش میشود”.
بنا بر آنچه دومینیک آنتیگلیو، متخصص سوفرولوژی در وبسایت خود نوشته است: “این تمرین را میتوانید از دفعات ۱۰ تا ۳۰ دقیقهای شروع کنید و اندک اندک و به تدریج “احساس آرامش و شادمانی سراسری” شما را فرامیگیرد.”
من آن را صبح ۱۰ دقیقه پس از چک کردن ایمیلهایم انجام دادم. برای لحظهای آرامتر شدم اما هنوز صفحه ایمیلهای دریافتشدهام پر بود، فکر کنم باید این کار را بیشتر ادامه بدهم.
موسیقی
موسیقی یکی دیگر از نابودکنندههای استرس است که حرف ندارد! بنا بر تحقیق منتشرشده رویال کالج موسیقی، حتی آوازهای معمولی “میتوانند احساس خشنودی ایجاد کنند و اثر شفابخش داشته باشند.”
پس از توبیخ شدن با یک ضربالاجل کاری در شبی دیروقت، سگم رالفی را برداشتم و شروع به خواندن عاشقانهترین ترانه عاشقانه همه دورانها یعنی ترانهی قلبم ادامه خواهد داد” سلین دیون کردم. رالفی به نظر چندان ریلکس نمیآمد اما من به طور عجیبی ریلکس بودم.
دکتر محمد نسیم، پزشک عمومی مرکز پزشکی نورتوود در بیرمنگام که به طور مرتب بیمارانی که دچار استرس هستند دارد، میگوید: “بسیاری از بیماران من میگویند موسیقی یکی از مفیدترین راهکارهای مقابله با استرس است”.
دکتر مارک وینوود روانشناسی از لندن میگوید: “گوش کردن به موسیقی و آواز خواندن میزان هورمونهای استرس در خون را کاهش میدهد”، او همچنین به من گفت که موسیقی باعث فعال شدن “انتقالدهندههای عصبی مثبت مغز” میشود که به طور کلی باعث ایجاد تصاویر مثبتی در ذهن میشود که نتیجه آن احساس آرامش بیشتر است.
در حالی که به شدت تشویق شده بودم، عصرها پس از کار شروع به نواختن گیتار کردم. مغز من تلاش میکرد به جای همه آنچه تا به حال نگران آن بودم، بر درست خواندن آهنگ متمرکز بماند. من این کار را یک ماه ادامه دادم، حالا وقتی رالفی را بیرون میبرم بسیار طولانی در بار میمانم و خرید هفتگیام را هم میکنم. هر چند پس از مدتی خجالتی شدم و فکر میکردم همه مرا نگاه میکنند و فکر میکردم همه پشت سرم حرفهای بد و زننده میزنند. در نهایت همه این اضطرابها فرو نشست و من آرام شدم.
دوش آب سرد
من دریافتم که صبحها از هر زمانی بیشتر استرس دارم. از دیدگاهی بدوی، پروفسور استیو پیترز در کتاب خود پارادوکس شامپانزه مینویسد وقتی ما از خواب بیدار میشویم، بخش قدیمیتر و غریزیتر مغز ما ابتدا بیدار میشود و خطر را جستجو میکند. بخش دوم “تفسیرگر” مغز تلاش میکند مفهوم این تحریکات بدوی را به هم وصل کند و به ما دلیلی ارائه دهد که چرا مغز من مدتی طول میکشد تا آرام بگیرد. خوشبختانه گفته شده بود که دوش آب سرد مفید است.
این ایده را ورزشکار حرفهای هلندی ویم هوف که به طور مرتب در آب یخ حمام میکرد به محبوبیت رساند. هوف چنین استدلال میکرد که سرما باعث میشود جریان خون بهتر شود و هوشیاری را بهبود میبخشد و با تمرکز ذهنتان بر خطر “واقعی” آب یخ استرس شما کاهش پیدا میکند و در مسیر نوعی فعالیت بدنی و جسمانی میافتد به جای آنکه درگیر هدفهای غیرواقعی مثل داشتن عضلات ورزیده شکم یا راضی نگه داشتن رئیستان باشد.
من ۳۰ ثانیه یخ زدن را امتحان کردم. ناخوشایند بود اما پس از آن بسیار هوشیارتر بودم. روشن است که هر زمان که دچار استرس میشدم نمیتوانستم دوش آب سرد بگیرم و این کار در همان لحظه مرا سرحال میکرد اما وقتی سر کار مینشستم اثرش از بین میرفت.
نه فقط اثرات این روش محدود بود و به نظر میرسید مغز پس از مدتی به نوعی مقاومت در برابر شوک ناشی از آب یخ میرسد. این روش را نپسندیدم.
ورزش
وقتی پای نابودکنندههای استرس به میان بیاید، ورزش روش محبوب قدیمی است. ورزش باعث ترشح اندورفینها میشود (همان “هورمونهای شادیبخش” که در هنگام سکس ترشح میشوند) ظاهراً ۱۵۰ دقیقه فعالیت بدنی در طول هفته (حدود ۲۰ دقیقه در هر روز) برای اینکه احساس بهتری کنید کافیست.
دکتر مارک وینوود میگوید: “ورزش محافظ مغز است، به این معنی که ورزش باعث رشد بخشهایی از مغز میشود که به شما در کنترل و مهار استرس کمک میکند، و به نوبه خود شما را برای مقابله با افسردگی و در برابر هر نوع ناهنجاری ناشی از نگرانی و اضطراب محافظت میکند.”
من گاهگاهی میدویدم اما برای امتحان این روش تصمیم گرفتم چهار بار در هفته بدوم. دویدن واقعاً با هر گام به روی زمین جسم و ذهن را متمرکز میکند از نظرهایی مثل سوفرولوژی است به جز آنکه آن خستگی و عرق ریختن ناشی از دویدن به من این حس را میداد که چیزی به دست آوردم.
هرچه بیشتر میدویدم سریعتر میتوانستم استرس را از خودم دور کنم. تا اینکه مجبور شدم یک بار برای جلسه کاری صبح زود در لندن، برنامه دویدنم را کنسل کنم و چنان در این سفر دچار استرس شدیدی شدم که هزاران بار به خودم ناسزا گفتم.
درمان شناختی ــ رفتاری
آخرین روش در این فهرست CBT یا مخفف درمان شناختی رفتاری است. این روشی است که من هر زمان حالم خوب نبوده است انجام دادهام. درمان شناختی رفتاری به شما میآموزد که افکار منفی را با تمرینهایی که به شما کمک میکند از زاویههای دیگری ببینید. برای مثال، بپذیر که در مهمانی ممکن است کسی با تو صحبت نکند چون آنها خیلی هیجانزده و عصبی هستند نه به این دلیل که از تو خوششان نمیآید.
انجام این تمرین مسیرهای تازهای در مغز شما میسازد که به شما کمک میکند مثبتتر فکر کنید و آرامتر باشید. این روش درمان شناختی رفتاری به آدمها در مهار استرس و نگرانی و افسردگی کمک میکند و اگر پزشک آن را تجویز کند، سیستم خدمات بهداشت ملی بریتانیا (ان اچ اس) به شما پیشنهاد میکند تا هفته یک بار یا دو بار نزد متخصص بروید. کتابهایی در این زمینه نوشته شده است و اپلیکیشنها و برنامههایی برای آموزش روشهای آن وجود دارد.
من یک ماه کتاب درمان شناختی رفتاری برای مبتدیان را خواندم. پیشرفتم بسیار کند بود اما به من آموخت که در موقعیت پراسترس چگونه انرژیهایم را متمرکز کنم. من این را در مورد راننده بیملاحظهای که جایپارک مرا تصاحب کرده بود امتحان کردم و همچنین در ملاقات با آدمهای تازه وارد در رستوران و بار محلی. من متوجه شدم که ذهنم را بسیار آموزش دادم تا آرام گیرد به جای آنکه عصبانی شود یا دچار نگرانیهای اجتماعی شود.
داوری
نکته اصلی مثل همه زمینههای دیگر مربوط به تندرستی، تعادل است. هیچ راهحل یگانهای برای مقابله با استرس وجود ندارد. دویدن به من کمک کرد بدنم را رها کنم و با فعالیت بدنی نشانههای استرس را بسوزانم و درمان شناختی رفتاری و سوفرولوژی به من کمک کرد زمان آرامشی در مغزم پیدا کنم و خواندن ترانه تایتانیک با تمام انرژی و نفسی که در سینه داشتم حداقل پس از یک روز سخت کاری لبخند بر لبم آورد.
معلوم است که این روشها برای همه کارآمد نیست، اگر شما هم در مورد میزان استرستان نگرانید، بهتر است سری به پزشکتان بزنید.
در طول این یک ماه من دریافتم که کلید مقابله با استرس ذهن باز است. مشتاق امتحان کردن روشهای تازه بودن بسیار کمک میکند. اول صبح، لخت در آب یخ پریدن مسلماً مرا از نگرانیهای صبحگاهیام رها کرد، حتی اگر فقط مقدار کمی. و فراموش نکنید که از اسکرینهای اطرافتان تا میتوانید دور شوید.
اگر از دکتر گوگل بپرسید که چگونه استرس خود را مهار کنید تضمینیترین روش برای صعود سریع و ناگهانی میزان استرستان خواهد بود و خودتان حتماً به قدر کافی استرس دارید.
سیگار الکترونیکیم(ویپ) روش خوبی برای کنترل استرسه
:-))
با سلام من پیاده روی رو در ساعت 5.30 صبح دوست دارم
یکی شکر گذار میشم یک روز دیگه هنوز جان در بدنم هست و یکی خوشحال میشم چون صبحم رو خوب شروع کردم.
در اینجا یک چیز جالب از کتاب اثر مرکب دارن هاردی بود اگر اشتباه نکنم اگر شما خودتون رو مدیریت کنید در یک فعالیتی به مدت 20 روز اون فعالیت تبدیل به عادت میشه نمونه بدش هم که تکرار یک عادت بد هست
البته رشته من الکترونیک نیست و به قولی جوجو ام در این رشته ولی واقعا جز لذت از این رشته برای یادگیری اون چیزی ندیدم…
سلام
پیاده روی و ورزش یک عادتیه که باید حتما داشته باشیم و متاسفانه خیلی از ماها همیشه اون را حاشیه میدونیم
و ممنون بابت معرفی کتاب
الا بذکر الله تطمئن القلوب
دوستان پایدار ترین و عمیق ترین روش ارتباط با خداست, حتی اگه خودتونو چندان آدم مذهبی ندونید.
سلام ممنون دوست عزیز از نظرتون
معمولا توی پروژه های پیچیده و وقتی که زمان کم هست ؛ و تمرکز بالایی نیازه ؛ تنها چیزی که کمکم میکنه موسیقیه !
حس میکنم یه جورایی معتاد شدم به موسیقی ! وقتی تمرکز خیلی بالا نیاز داشته باشم حتی هدفون میزنم و موزیک گوش میکنم :/
ولی راهکار ورزش رو هم میپسندم هر چند تا الان هیچ طوره تجربه اش نکردم
ورزش بسیار ایده ال تر از موسیقی هست
بخصوص اگر مثل من هنوز پیر نشدید بدوید 🙂
استرس بعد از فارغالتحصیلی یک مهندس مظلوم برق بیکار وجویای کار به مراتب بیشتر از اونیه که کار پر استرس داره، متاسفانه مهندسین برق قدرت، الکترونیک، مخابرات بعد از اتمام تحصیلات یا کار ندارند ویا هر شرکتی فقط بیگاری از آنها کشیده و حقوق اندک وسابقه کار میخواهد
در هر بازه زمانی هر شخصی از نگاه خودش فکر میکنه استرس ها و فشارهای زندگی اون بیشتر از بقیه هست و شایدم همین دلیل باعث میشه در هر بازه زمانی ما اشتباهاتی که در مواجه با استرس و به تبع اون افسردگی مواجه میشیم را تکرار کنیم
حتی حس بیگاری کشیدن نیز یک مورد خاصی هست که انشاله فرصت بشه یک پستی در مورد اون مینویسم
چون به نظرم یکی از مهمترین دلایل اینکه
تمام شرکتها دنبال ادم متخصص میگردند
و خیلی از فارغ التحصیلان از بیکاری مینالند عدم درک متقابل جهت عبور از این زمان گذر هستند.
من هم بعد از سربازی یکسال بیکار بودم. دنبال استخدام یه شرکت یا سازمان دولتی. حتی تا مرحله مصاحبه میرفتم ولی نمیشد. فرض کنید تو یه شهرستان بزرگ 2نفر برای استخدام مخابرات دعوت به مصاحبه بشن و تو یکی از اونها باشی ولی بهر دلیل عادلانه یا ناعادلانه نشه.
تا اینکه متقاعد شدم موقتی هم شده تو یه شرکت خصوصی کارگر باشم. بعد از یکماه یکم استعدادهامو که نشون دادم رئیس یک اتاق و امکانات در اختیارم قرار داد تا به کار مورد علاقم یعنی طراحی الکترونیک و برنامه نویسی
در جهت رفع نیازهای شرکت مشغول بشم البته با کف حقوق اداره کار. تازو اونجا بود فهمیدم خیلی نیازها هست که امسال من میتونن براورده کنن. البته دستمزدم هر سال بالاتر رفت ولی سودی که عاید شرکت شد خیلی بیشتر بود.
6 ساله همونجام . مزیت مهمش اینه سعی میکنم حداقل از لحاظ علمی ماه به ماه پیشرفت کنم.
منظور اینکه برای شروع سخت نگیرید. دیگه استخدامهای دولتی مثل سالهای گذشته نیست .ارگانهای دولتی زیادی مثل بانکها شرکت نفت ارتش و … دارن رو به تعدیل نیرو میگزارن
من فکر میکنم اولین مهم ترین نکته ؛ خودباوری هست ؛ نمیدونم چرا همیشه فکر میکنیم که یکی باید پیدا بشه تا ما رو سرکار بذاره و اصلا به این موضوع فکر نمیکنیم که شاید خودمون هم بتونیم خودمون رو سرکار بذاریم (کارآفرینی) 🙂
سلام عالی بود ممنون
متشکر از شما
عالی بود مهندس.
ممنون.
متشکر از شما
سلام مهندس واقعا مطلب عالی بود راهکار هایی پیشنهاد دادی رو حتما تست میکنم
ممنون نتیجه اش را هم اعلام کنید 🙂