مقاله های سیسوگ, توصیه شده, متفرقه

چطور پروژه هایمان را مدیریت کنیم تا موفق شوند!

چطور پروژه هایمان را مدیریت کنیم تا موفق شوند!

قبلا مقاله ای داشتیم با عنوان سیاهچاله ای به نام پروژه که سعی کردیم در این مقاله یه سری باید ها و نباید های انجام پروژه را مشخص کنیم, در اون مقاله برخی سوالات و دغدغه ها مطرح شد که سعی می‌کنیم در مقاله زیر به برخی از اونها یه نیم نگاهی داشته باشیم. اگر سفارشی برای انجام داشته باشید حتما به دنبال کسی خواهید رفت که توانایی انجام اون سفارش را داشته باشه و صد البته قیمت منطقی برای انجام اون هم طلب کنه! اما واقعا با چه پارامتر هایی می‌شه قیمت گذاری مناسبی را برای یک پروژه انجام داد ؟ و اصلا چطور میشه یک فرد متخصص را از یک فرد غیر متخصص تشخیص داد؟

این روزها شرایط مالی واقعا کلافه کننده شده، سفارش دهنده ها سعی می‌کنند کمترین پیشنهادات را قبول کنند و انجام دهنده ها برای این به اصطلاح مشتری را از دست ندهند قیمت هایی را ارائه می‌دهند که در انتها هم باعث ضرر خود و حتی سفارش دهنده می شود و پروژه هم به هیچ سرانجامی نمی رسه.

شاید برای شما مفید باشد: درآمد زایی به سبک پینوکیو

در این پست قصد دارم با بیان چندی از خاطرات خود به این موضوع چالشی، هم برای افرادی که قصد دارند پروژه سفارش دهند و هم برای کسانی که قصد دارند پروژه انجام دهند بپردازم ؛ پس با سیسوگ همراه باشید.

پروژه خوبه یا بد ؟

انجام پروژه الکترونیکی

در واقع نمیشه مطلق گفت که انجام پروژه خوبه یا بد! مخصوصا وقتی پروژه الکترونیکی باشه ! برای من پروژه به معنی چالش و تنوع است و البته یاد گرفتن چیزهای جدید ؛ اگر شما هم به شکل تفننی پروژه انجام می‌دهید همین معنی را هم برای شما خواهد داشت اما اگر کار اصلی شما انجام پروژه های مختلف باشد ؛ خوب احتمالا کار پر استرس و خسته کننده ای دارید و احتمالا از آن لذت نمی برید.

اگر بخواهم واضح تر بگم ، نمی‌شود انجام پروژه الکترونیکی را به عنوان یک شغل ایده آل نگاه کرد و البته نباید هم چنین نگاهی داشت چرا که منطقی نیست. جدیدا خیلی از سایت‌ها و مغازه‌ها رو می‌بینم که انگار کار اصلی و درآمدشون از انجام پروژه است ، فکر می‌کنم این رویه ، رویه مناسبی نباشد آن هم به دلایل و موارد زیر که به اون اشاره خواهیم نمود.

ممکنه انجام پروژه در بازه زمانی کوتاه نیاز های مالی شما رو برطرف کنه اما مطمئنا در طولانی مدت باعث می‌شود که عقب بیفتید هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ مالی ( البته شاید تو دومی اشتباه کنم 🙂 ) ؛ دلیلشم خیلی واضح است ! وقتی که پروژه انجام می‌دهید معمولا سعی می‌کنید پروژه هایی رو قبول کنید که قبلا انجام دادید برای این که قادر باشید زودتر کار را تمام کنید و به درآمد برسید همین باعث می‌شود به سمت تکنولوژی های جدید و کسب دانش جدید نروید مگر این که توی پروژه ای مجبور به چنین کاری بشوید.

همونطور که در ابتدا گفتم نمی‌شود مطلقا گفت که پروژه خوب است یا بد ؛ خیلی بستگی پیدا می کنه به نگاه و هدف شما از انجام دادن پروژه !

دردسرهای پروژه الکترونیکی !

دردسر های پروژه های الکترونیکی

خوب البته پروژه داریم تا پروژه ؛ اگر در زمینه انجام پروژه های کامپیوتری فعال باشید میدانید که تنها نیاز شما برای انجام یک سفارش برنامه نویسی تنها یک کامپیوتر و اینترنت است. حتی لازم نیست سفارش دهنده را از نزدیک ببینید و به سادگی با درک نیازها قادر هستید پروژه را انجام دهید !

به همین خوشمزگی (البته منکر دشواری های برنامه نویسی نیستم) اما فرض کنید قصد انجام پروژه الکترونیکی را دارید ؛ کم ترین دردسری که گریبان گیرتون میشه ساخت نمونه است ! و این دقیقا  بخاطر ماهیت الکترونیک است.

نمونه سازی هم دردسر های خاص خودش رو داره از طراحی برد و تهیه قطعات و مونتاژ و هزار دلیلی که ممکنه نمونه کار نکنه ! تازه بعد از انجام تمام این مراحل اگر پروژه شما  مبتنی بر میکروکنترلر نیز باشد تازه باید برید سراغ برنامه نویسی میکروکنترلر که خودش تازه اول بدبختی است.

بعد از انجام تک تک این مراحل وقتی که میخواید پروژه رو تحویل بدید با کمال تعجب میبینید که کار نمیکنه ؛ یا اونطور که باید کار نمیکنه ! چون شما تست ها رو توی محیط آزمایشگاهی خودتون انجام دادید و یک سری پارامتر و در نظر نگرفتید و اگر خوش شانس باشید میتونید با تغییر برنامه یا تغییر مقدار خازن و مقاومت ها مشکل رو برطرف کنید مگر نه باید مجددا نمونه سازی رو از اول انجام بدید…

برای همین است که میگم بی دردسر ترین مدل کار پروژه ای ؛ پروژه کامپیوتری است ! هیچ کدوم از این پیچیدگی ها رو نداره و تنها متکی است به دانش برنامه نویسی بی هیچ نیازمندی فیزیکی! اصلا برای همینه که هرکسی که دستش به کیبورد خورده برنامه نویس شده!

یکی از دلایل فراگیر شدن بردهای آردوینو  و انجام دادن خیلی پروژه های معمولی مبتنی بر اون شاید این هست که کاربر درگیر سخت افزار نمیشه که البته محاسن و معایب خاص خودش را هم داره.

همه پروژه ها دانشجویی نیست !

متاسفانه و واقعا متاسفانه اینترنت و بازار پر شده از آدم هایی که پروژه های دانشجویی را انجام می‌دهند، متاسفانه پروژه های دانشجویی در سطح بالایی نیستند ( مثلا ساخت دماسنج دیجیتال پروژه کارشناسی است که واقعا تاسف برانگیزه ) و خیلی از افراد سودجو با انجام چنین پروژه هایی سعی می‌کنند که نیاز های مالی خودشون رو مرتفع کنند.

به نظرم انجام پروژه های دانشجویی اول خیانت به دانشجو و دانشگاه است و دوم منصفانه نیست !

خیانت به دانشجو است ؛ چون با این کار باعث می شود مطلبی که دانشجو قرار است در خصوص آن تجربه و مهارت کسب کند را بی هیچ کسب دانش و مهارتی در اختیارش می‌گذارید ! منصفانه نست چون فکر میکنم اگر جسارت و مهارت انجام پروژه های صنعتی و تولیدی را داشته باشید سراغ چنین پروژه های دانشجویی نخواهد رفت، و با این کار مسائلی در جامعه فنی حکم فرما میشه که زیاد جالب نخواهد بود.

متاسفانه بیشتر افرادی که پروژه های الکترونیکی یا حتی دیگر انواع پروژه را انجام میدهد نگاهشان به پروژه ؛ نگاه به یک پروژه دانشجویی است در صورتی که واقعا اینطور نیست ؛ پروژه های که در محیط های صنعتی و نیمه صنعتی و تولیدی تعریف می شوند نیاز به مهارت بالایی برای انجام دارند و واقعا انجام آن از عهده افراد بی تجربه و کم مهارت خارج است ! برای همین است که باید سعی کنید مهارت و تجربه خودتان را بالا ببرید.

پروژه دانشجویی یک بار که جلوی استاد درست کار کند کافی است و نمره را گرفته ای اما در پروژه های صنعتی دستگاه باید قادر باشد تمام وقت بدون خطا کار کند.

متاسفانه بیشتر افراد دید صحیحی به این مقوله ندارند چرا که در دانشگاه ها چنین چیزی را یاد نمی دهند ؛ و فرد باید سعی کند با کسب تجربه به چنین آگاهی ای برسد. بگذارید برای روشن شدن مقوله یک خاطره از انجام پروژه در محیط های صنعتی رو تعریف کنم !

قرار بود در یکی از فولاد سازی های کشور بر روی ماشین های حمل سرباره (مذاب ضایعات) تجهیزی نصب بشه که قادر باشه پارامتر های خودرو (دمای موتور، وضعیت کارکرد و … ) را قرائت کرده و به اتاق کنترل ارسال کند. برای این کار لازم بود که بر روی باس CAN خودرو دستگاهی اضافه بشه تا قادر باشه پارامتر های حیاتی موتور ماشین رو بخونه (در خودروهای جدید و مخصوصا صنعتی از پروتکل CAN برای ارتباط استفاده می‌شود).

به ظاهر پروژه، پروژه خیلی ساده ای میآد ؛ تقریبا چیزی نداره ، قراره یک سری پارامتر از پروتکل استاندارد CAN خونده بشه و از طریق یک لینک رادیویی ارسال بشه ( دقیقا دیدی که مجری پروژه داشت! ) اما آیا واقعا انجام چنین پروژه ای به همین سادگی است که توضیح داده میشه ؟

در واقع کار ماشین حمل سرباره اینه که یه ظرف مخصوص برای حمل مواد مذاب برمیداره و میره زیر کوره قرار میگیره درب کوره رو باز میکنن و مواد مذاب از کوره خالی میشه توی ظرف ، برای این که ظرف از شدت گرما ذوب نشه هم تهش آجر نسوز هست و هم این که با آب خنک میشه ! فضایی که ماشین میره زیر کوره خیلی کوچک است و قدرت مانور بالایی نداره اگر درست توی موقعیت قرار نگرفته باشد مذاب روی ماشین میریزه ؛ اگر ماشین خاموش بشه مخاطرات خیلی زیادی رو براش دربر داره ! خیلی مسئولیت سنگین و ترسناکی است.

خوب حتما دستگیرتون شده که اگر به هر دلیلی دستگاه شما کوچکترین اختلالی رو روی باس CAN ایجاد کنه ممکنه باعث بشه ماشین خاموش بشه ؛ دستور لازم رو در وقت لازمش انجام نده و جون یک نفر رو به خطر بندازه و خسارت چندین میلیاری به وجود بیاره !

اگر پروژه صنعتی رو بر عهده می گیرید مسئولیت اون رو هم باید بر عهده بگیرید (و صددر صد باید هزینه اون را هم دریافت کنید) و مثل پروژه دانشجویی نیست که اگر کار نکرد ؛ یه درس رو بیفتید.

پیشنهاد من برای انجام چنین پروژه ای این بود که میدان مغناطیسی اطراف سیم های باس CAN (باس تفاضلی است) رو به نحوی تبدیل به اطلاعات رد و بدل شده درون باس کنیم ؛ انجام چنین کاری باعث میشه که هیچگونه ارتباط فیزیکی بین دستگاه قرائت گر و باس خودرو به وجود نیاد و ریست تاثیر گذاری رو به صفر برسونه ! یک نمونه هم تهیه و امکان سنجی شد ! اما کارفرما بخاطر هزینه های بالاش با چنین روشی مخالفت کرد و پروژه رو به شخص دیگری واگذار کرد !

و همانطور که انتظار می رفت نصب دستگاه ها باعث ایجاد اختلال بر روی خودرو می شد و در آخر پروژه با شکست مواجه شد !

کارفرمایی که فقط نوک بینی اش را می بینه!

بگذارید عنوان این بخش رو کاملش کنم : کارفرمایی که نوک بینی اش را می بیند و پروژه را به فنا می دهد.

پروژه ها به دلایل خیلی زیادی ممکنه به سرانجام نرسه ! یکی از دلایل خود کارفرما است ؛ بله ممکن است مقداری این حرف غیر معمول باشد ولی واقعیت دارد. اگر خاطره قبل را در نظر بگیرد ؛ تصمیم کارفرما برای هزینه کمتر باعث شد که پروژه با شکست مواجه شود !

گاهی همین هزینه نکردن ها و گاهی هم توقعات و خواسته هایی که اصلا منطقی نیستند باعث می‌شود که یک پروژه به سرانجام نرسد. از دیگر دلایلی که کارفرما می تواند باعث شود پروژه ای به سرانجام نرسد اعتماد کردن به افرادی است که تجربه و مهارت کافی برای انجام پروژه را نداشته باشند.

متاسفانه خیلی رایج است که کارفرما ها برای کاهش هزینه ها پروژه را ساده و غیر صنعتی جلوه دهند تا از هزینه های طراحی فرار کنند و بعد پشتیبانی محصول نصب شده و یا تولید شده را به گردن طراح بیندازند ؛ پس خیلی مراقب باشید ؛ انجام پروژه مخصوصا پروژه الکترونیکی با چنین کارفرمایی دقیقا مثل وارد شدن درون یک سیاه چاله است هم انرژی زیادی از شما خواهد گرفت و هم این که گناه کار نکردن پروژه را به گردن شما بیندازد.

پس به عنوان یک حرفه ای سعی کنید پروژه را فارغ از نظر کارفرما در خصوص سادگی و پیچیدگی بررسی کنید و قیمت درخور پیچیدگی پروژه ارائه کنید.

همیشه هزینه کم برای طراحی یک محصول خوب نیست و اتفاقا باید برای طراحی هزینه و زمان زیادی صرف شود تا نهایتا محصول مناسب آماده شود و به سود دهی برسد.

تازه کارها اعتماد بنفس کاذب دارند

تازه کارها اعتماد بنفس بالایی در انجام پروژه دارند

مطمئنا کسی منکر این مقوله نیست که اعتماد به نفس خوبه! اما اعتماد به نفس کاذب واقعا ویرانگره ؛

معمولا افرادی که تازه وارد بازار کار شده اند مخصوصا اگر یک یا دو پروژه موفقیت آمیز هم داشته باشند دچار آنچنان توهمی از توانایی های خود می‌شوند که خدا را هم بنده نیستند.

اینجاست که می‌گیم بنده خدا تونسته یه لامپ رو خاموش روشن کنه ؛ فکر کرده شاتل ساخته ؛ در واقع وقتی شخصی نسبت به توانایی های خودش آگاهی داشته باشه و واقع بین باشه دچار چنین توهی نخواهد شد اما حیف که معمولا چنین نیست !

پس خیلی منطقیه که هنگام انتخاب مجری برای پروژه سابقه کار و تجربه انجام پروژه صنعتی و یا تولیدی که تا حالا انجام داده رو چک کنید تا بعدها دچار مشکل نشید.

البته این بدان معنا نیست که نباید به افراد تازه کار اعتماد کرد ؛ بلکه برعکس باید اعتماد کرد ولی باید در مقابل واقع بین هم بود ؛ در چنین شرایطی دو مساله خیلی مهم است ؛ اول هزینه ریالی و دوم هزینه زمانی است !

و توصیه ای که برای افراد تازه کار دارم اینه که اول از هیچ چیزی مطمئن نباشید و در خصوص همه چی شک داشته باشید حتی قوانین فیزیک ! دوم این که معمولا کارفرما ها خیلی سر زمان بندی پروژه حساس هستند پس سعی کنید خوش قول و زمان شناس باشید.

 

و مهم تر از همه هیچ کسی نیست که همه چیز را بداند ؛ پس اگر چیزی را نمیدانید یا در خصوصش شک دارید حتما مساله رو بیان کنید ؛ تا بعد دچار مشکل نشوید.

صادق باشید

عدم صداقت چه در تعریف پروژه چه در انجام آن میتونه شرایطی را ایجاد کنه که پروژه به شکست بی‌انجامه؛ دقیقا همون مساله ای که قبلا گفتم ؛ خیلی از کارفرما ها برای این که پول کمتری پرداخت کنند؛ پروژه را ساده ؛ پیش پا افتاده و خیلی حیاتی و ضروری نشان می‌دهند که این رویکرد میتونه مخاطرات خیلی زیادی را ایجاد کنه.

البته این مساله در روال های مجری هم وجود داره ؛ به عنوان نمونه اعلام اشکالات بی پایه برای دریافت دستمزد بالاتر یا استفاده از اجناس بی کیفیت یا به شخصه شاهد بودم که مجری جعبه خالی رو تحویل انبار می‌داد برای این که هم عقب افتادگی زمانی رو جبران کنه و هم این که بتونه هزینه ی دستگاه رو وصول کنه !

به شخصه یک تجربه واقعا مخاطره انگیز از عدم صداقت کارفرما داشتم ؛ که با ذکر اون سعی میکنم مقداری میزان اهمیت این مساله رو روشن کنم

چند سال پیش یک سفارش پروژه با این مضمون دریافت کردم که شخصی نیاز به یک مبدل جریان به PWM داشت و اذعان می‌کرد که برای کارهای آزمایشگاهی و غیر حساس از آن استفاده کرد (همانطور که میدانید چنین مبدلی میتواند در صنعت کاربرد های فراوانی داشته باشد.) دستگاه با توجه به درخواست های مشتری و البته در نظر گرفتن شرایط استفاده که مثلا آزمایشگاه بود طراحی و تحویل شد ! تقریبا 6 ماه خبری از مشتری نبود و ظاهرا عملکرد دستگاه درست بود ؛ اما با شروع فصل سرد سال شکایت ها از عدم کارکرد درست دستگاه شروع شد ؛

بارها و بارها دستگاه مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت ظاهرا همه چیز درست بود ؛ اما کارفرما اصرار داشت که دستگاه مشکل دارد و وقتی نمونه خارجی را جایگزین میکنند همه چیز به خوبی کار می‌کند ؛ تقریبا چیزی نبود توی برنامه که بهش شک نکرده باشم و تمام حالت هایی رو که ممکن بود باعث بروز مشکل بشه رو بررسی کرده بودم و دیگه چیزی نبود که بهش شک داشته باشم ؛ برای همین هماهنگ کردم که برم در محل و ایراد رو با چشم های خودم ببینم.

انتظار یک آزمایشگاه رو داشتم ؛ اما در عوض با یک نیروگاه گازی مواجه شدم ؛

تجهیزی که قرار بود در کار آزمایشگاهی مورد استفاده قرار بگیرد ؛ محیط آزمایشگاه یک محیط ایزوله است با کمترین تنش های صنعتی در یک محیط دقیقا صنعتی و در پر نویز ترین محل ممکن نصب شده بود ! 

کارفرما برای این که پول طراحی کمتری بده ؛ کارکرد اصلی دستگاه رو پنهان کرده بود ؛ غافل از این مساله مهم که ممکن بود برای خودش مساله ساز بشه؛ دستگاه روی دریچه کنترل گاز نصب شده بود ؛ بهش گفتم اگر یک صدم درصد این دستگاه درست کار نمیکرد یا هنگ میکرد دقیقا نیروگاه منفجر میشد ! و اگر میدونستم چنین جایی قراره نصب بشه خیلی موارد امنیتی بود که لحاظ میکردم  و احتمالا این مشکلی که بوجود آمده بخاطر رعایت نکردن پارامتر هایی است که توی محیط های صنعتی باید توی طراحی سخت افزار لحاظ بشه !

و این که واقعا خوش شانس بوده که اتفاق بدی براش نیفتاده ! فکر کنید 16 تا از این دستگاه رو هم  نصب کرده بود.

پیشنهاد می‌کنم همون اول سنگاتون را با کارفرما وا بکنید و موضوعات این چنینی را واضح براشون مشخص کنید که اگر قراره پروژه در محیط صنعتی کار کنه لازمه پول بیشتری بدهد و گرنه موارد فنی و پشتیبانی نمیتونه براتون کافی باشه.

 

نحوه قیمت گذاری برای انجام پروژه:

قیمت گذاری برای موفقیت پروژه الکترونیکی

یکی از مهم ترین پارامتر ها در تعریف یک پروژه ؛ پارامتر قیمت است ؛ البته همیشه هم اینطور نیست که قیمت تعیین کننده باشد اما چنین پروژه ای خیلی کم هستند ! در اغلب پروژه ها قیمت چنان تاثیر گذار است که حیات و یا ممات یک پروژه به آن بستگی دارد. معمولا تمام کارفرمایان دنبال قیمت پایین تر هستند و تمام مجری ها به دنبال بالاترین قیمت ممکن ! البته همیشه استثنا وجود دارد !

قابل توجه کارفرمایان محترم همیشه کمترین قیمت بهترین پیشنهاد نیست ؛ گاهی اتفاقا بالاترین قیمت بهترین قیمت است ؛ همیشه جوانب مختلف را باید نظر گرفت ؛ فرض کنید یک کارخانه تولیدی قصد دارد مدل جدید جاروبرقی خود را وارد بازار کند و سفارش طراحی مدار کنترل آن را به چندین طراح می سپارد ؛ یکی قیمت x و دیگری قیمت 2x را ارائه می‌کند !

اگر تصمیم گیری را در همین نقطه انجام دهیم فکر نمیکنم شک داشته باشید که قیمت x انتخاب کارفرما باشد ولی اگر توضیحات مقابل رو اضافه کنیم چی : طرح گران تر ؛ هزینه تمام شده پایین تری دارد. قطعا دیگر هزینه طراحی چندان ارزش ندارد ؛ بلکه مهم ترین پارامتر هزینه تمام شده ساخت است ؛

چرا که هزینه طراحی یک بار پرداخت می‌شود ولی هزینه تولید به ازاء هر بار تولید یک بار پرداخت می شود.

این مثال به خوبی نشان میدهد که همیشه این قانون ارزان تر بهتر صحیح نیست ؛ از طرفی باید به قابلیت های طراح هم نگاه کرد ، قطعا طراح های با تجربه تر هزینه بالاتری را درخواست می کنند و از طرفی طرح مطمئن تری را ارائه خواهند کرد.

اما اگر مجری باشیم ؛ چطور باید قیمت را ارائه کنیم ؟

یکی از اشتباهاتی که افراد تازه کار مرتکب می شوند ارائه قیمت پایین برای یک پروژه است ؛ این قیمت پایین می‌تواند به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم موفقیت پروژه را تهدید کند ؛ معمولا افراد تازه کار پارامتر های اساسی را در قیمت دادن در نظر نمی گیرند از جمله

  • وقتی که برای تحقیق لازم هست بگذارند
  • 10 تا 20 درصد خرابی قطعات و یا قطعات بی کیفیت
  • مهم ترین مساله هزینه خطایابی در روال نهایی شدن محصول
  • پشتیبانی محصول

معمولا کمتر طراحی پارامتر های فوق را در قیمت پروژه لحاظ می کنند یا اگر هم لحاظ می کنند دید درستی نسبت به مقوله های فوق ندارند تا قیمت درستی برای آن لحاظ کنند.

هیچ کدام از گفته های فوق به این معنی نیست که وقتی قیمت بالایی ارائه کنیم یعنی ما آدم حرفه ای تری هستیم ؛ در واقع تمام حرفم اینه که منطقی با مقوله قیمت برخورد کنیم.

انتشار مطالب با ذکر نام و آدرس وب سایت سیسوگ، بلامانع است.

شما نیز میتوانید یکی از نویسندگان سیسوگ باشید.   همکاری با سیسوگ

18 دیدگاه در “چطور پروژه هایمان را مدیریت کنیم تا موفق شوند!

  1. Avatar for علی علی گفت:

    ما در بازه ای چند پروژه داشتیم که باید اونها را برون سپاری میکردیم. اکثر تازه کارها با قیمت بسیار عجیب کمی کار را قبول میکردند و بعد از شروع تازه انگار متوجه اهمیت موضوع می شدند و کلی هزینه خودشون و شرکت را به باد میدادند و تهش به یک غر و لوند طلبکار بودند که شما چرا ایراد میگرفتی از کار من و تایید نمیکردی. همون اول مشخص بود این کاره نیستن ولی حریف برق چشمان مدیر به خاطر قیمت پایین ارائه شده نبودیم 🙂 … خدا را شکر برای خودم تجربه شد که برای هر پروژه به ظاهر ساده ای ، بررسی کنم و قیمت درستی شامل هزینه های پیش بینی نشده بدم و از قبول نکردن بسیاری کارها هیچ نگران نباشم…و اگر میبینید کارفرما واقعا نیاز به پروژه ای داره و شما تواناییش را دارید ، محکم بایستسد و انجامش بدید که به احتمال قوی بعد از انجام هر قیمتی را قبول میکنه

  2. Avatar for drmtjafari drmtjafari گفت:

    سلام وقت بخیر
    به نکات خیلی خوبی اشاره کردید یه مورد فقط من تکمیل کنم
    بحث اصلی درک؟df هست
    یا بهتر بگیم طراحی برای چی و صد افسوس ک کم کاری تو این زمینه خیلی خیلیه
    و شاید کل دعواهای آردوینو و… هم همین باشه وخیلی چیزای دیگه
    اما خلاصه هدف طراحی خیلی مهمه

    1. Avatar for Zeus Zeus گفت:

      سلام متشکرم 🙂
      منظورتون از درک، درک پروژه است آیا ؟
      بله اغلب بیشتر دعوا ها سر همین درک است

  3. Avatar for مهدی مهدی گفت:

    ببخشید میشه بیشتر در مورد روش مغناطیسیتون توضیح بدید ؟
    چطور میخواستید میدان ضعیف CAN رو بخونید؟

  4. Avatar for کامران کامران گفت:

    خیلی عالی بود
    متشکرم

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      خواهش میکنم دوست عزیز

  5. Avatar for مهدی مهدی گفت:

    سلام
    احتمالا اون خاطره مال فولاد مبارکه نبود؟ :))

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      بله همینطوره 🙂

  6. Avatar for آریان آریان گفت:

    خیلی مفید بود،خسته نباشید.

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      خواهش میکنم دوست عزیز

  7. Avatar for کاظم کاظم گفت:

    چیزی که من همیشه حسودیم میشه نسبت به مهندسان کامپیوتر و برنامه نویسان اینه که اونها از لحاظ ارتباطی با هم و با مشتریاشون خیلی از ما مهندسام برق جلوتر هستند
    مثلا نگاه کنید چه قدر ایونت ها و دور همی ها و سمینار های خوبی برگزار میکنن و تعامل خوبی با هم دارند کاش توی رشته برق هم همچین جوی وجود داشت

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      واقعا موافقم ؛ توی الکترونیک نمیدونم دقیقا به چه دلیل آدم ها از این که بخوان با هم تعامل کنن و دانششون رو در اختیار هم بذارن می ترسن ؛ البته متاسفانه فقط توی ایران چنین شرایطی حاکمه !
      شاید فکر میکنن که اگر چیزی رو که یاد گرفتن در اختیار هم قرار بدن خودشون عقب می افتن که واقعا دیدگاه اشتباهی است !
      انشالله سعی میکنیم که این رویکرد و دیدگاه رو تغییر بدیم ؛ و این میسر نیست چز با همراهی دوستان سیسوگ

    2. Avatar for محمد عزیزپور محمد عزیزپور گفت:

      سلام
      دوست عزیز دلیلش ارتباط الکترونیک با صنعته ، صنعت یعنی تولید ، تولید دو کلمه داره که همیشه یکیش رو نمیگند > تولید (ثروت) کسی که میخواد تولید ثروت کنه قطعا نمیتونه آدم لارجی باشه اتفاقا برای تولید در ایران شما باید بسیار زرنگ و خسیس تشریف داشته باشید (محترمانه گفتم) بعنوان کسی که در صنعت بزرگ شده و با صنایع بزرگ و کوچک سر و کار داشتم عرض میکنم اکثر صاحبین صنایع افراد ( کم سواد ، پولدار ) یا ( با سواد ، پول ندار ) هستند که نقطه مشترک هر دو در عمل پول ندار بودن به وقت هزینه برای کار کردنه و به چیزی جز اینکه پول بیشتر در بیارند و کمتر خرج کنند فکر نمیکنند ، وقتی با چنین افرادی بعنوان مشتری سر و کار داشته باشی طبیعیه که رنگ و بوی اونها رو بگیری.
      شما اگر در گل فروشی کار کنی همیشه بوی خوب میدی و افراد مثبت برای پول خرج کردن برای یک شاخه گل میبینی که عمدتا قلب بزرگی دارند و اگر در یک مرکز زباله سوزی کار کنی بوی بد زباله میگیری .. کارها بر اساس ذاتشون با هم متفاوت هستند و این مشکل محدود به صرفا الکترونیک نیست، متاسفانه تمام مشاغلی که مرتبط با صنعت هستند این مشکل رو دارند.

      1. Avatar for Sisoog Os Sisoog Os گفت:

        البته دوست عزیز شخضا با قسمتی از استدلال های شما مشکل دارم
        بخصوص اینکه خسیس هستند و و کم سواد

        و بنده اعتقاد دارم کسی که خساست داشته باشه و ندونه چطور داد و ستد کنه از معامله با دیگران تا تعامل و معامله با زیردستان نمیتونه یک مجموعه بزرگ طراحی و ایجاد کنه

        1. Avatar for محمد عزیزپور محمد عزیزپور گفت:

          سلام و عرض ادب
          فرمایش شما رو در حالت نرمال برای صنایع بزرگ دولتی و خصولتی های اسم و رسم دار یا معدود خصوصی های درست و حسابی مهندسی تایید میکنم و خریدارم.
          منظور من همه نبود بلکه عرض کردم “اکثر” افرادی که دیدم ، بد نیست سری به شهرک های صنعتی بزنید تا ببینید این افراد با تدبیری که میفرمایید چگونه دارند کار میکنند ، اکثر شهرکهای صنعتی با کمتر از 40 درصد توان تولید دارند کار میکنند ، طبیعتا بخش اعظمی از این پدیده مربوط به شرایط اقتصادیه اما بخشیش هم مربوط به سوء مدیریته که در تمام ارکان جامعه از دولت به پایین شما به وضوح میبینید.
          من بزرگ شده ی صنایع و همین شهرکهای صنعتی هستم ، کارفرماهای زیادی قبلا بعنوان مدیر بالا سر خودم داشتم ، ماه یا در بهترین وضعیت سالی نبود که کارگرها در هر مجموعه ای یا ترک کار نکنند یا تجمع اعتراضی نداشته باشند و به وزارت کار شکایت نبرند ، اکثرا هم نه بدلیل باج خواهی کارگران بلکه سو مدیریت در توزیع منابع سازمانی بوده ، اکثر این کارگاه ها بجز مچموعه هایی که در خط اول عرض کردم بیشتر شبیه کاروانسرای بین راهی هستند که هر ماه با افراد جدیدی امورات رو میگذرونند و بهمین دلیل هم هست که 8 گروی 9 میباشد و تعطیل میکنند.

  8. Avatar for کاظم کاظم گفت:

    سلام
    برای کسی که توی شهرستانه چطور میتونه برای گرفتن پروژه های صنعتی اقدام کنه

    1. Avatar for زئوس Zeus زئوس Zeus گفت:

      خوب همونطور که توی پست هم نوشتم پروژه الکترونیکی نیاز به پشتیبانی و مدل سازی داره و بعد مسافت احتمالا مشکلات زیادی ایجاد میکنه
      و توصیه نمیکنم از راه دور پروژه های صنعتی رو قبول کنید مگر این که شرایطش موجود باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *